جبل
/jabal/
مترادف جبل: کتل، کوه، کوهپایه، کوه زار، کوهستان
برابر پارسی: پَژم
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
جبل. [ ج ِ ] ( ع ص ، اِ ) بسیار. ( از قطر المحیط ) ( آنندراج ). مال جبل ؛ یعنی مال بسیار. ( منتهی الارب ). || جماعت مردم. ( از قطر المحیط ).
جبل. [ ج َ ب ِ ] ( ع ص ، اِ ) تیر درشت تراش. ( منتهی الارب ) ( قطر المحیط ). هر چیز درشت سطبر. ( از منتهی الارب ). هر چیز درشت و خشک. ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || پیکان از آهن نرم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ).
جبل. [ ج ُ ] ( ع اِ ) درخت خشک. || جماعت مردم. ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) ( آنندراج ).
جبل. [ ج ُ ب ُ ] ( ع اِ ) درخت خشک. || جماعت مردم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
جبل.[ ج ُ ب ُل ل ] ( ع اِ ) درخت خشک. ( منتهی الارب ). || جماعت مردم. ( منتهی الارب ) ( از قطر المحیط ).
جبل. [ ج ِ ب ِل ل ] ( ع اِ ) جماعت مردم. ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ). || آفریدگان. ( ترجمان علامه جرجانی ).
جبل.[ ج َ ب َ ] ( ع اِ ) کوه ، کوچک باشد یا کلان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). کوه. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( ناظم الاطباء ). آنچه از زمین بلند شود و بزرگ و طویل باشد. ( تاج العروس ) ( از قطر المحیط ). و هر گاه منفرد و جداگانه باشد آن را اکمه و قنه گویند.( از تاج العروس ) ( منتهی الارب ). ج ، اَجْبال ، اَجْبُل ، جِبال. ( تاج العروس ) ( قطرالمحیط ) ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) : فلما تجلی ربه للجبل جعله دَکّاً و خرّ موسی صعقاً. ( قرآن 143/7 ). قال سآوی الی جبل یعصمنی من الماء. ( قرآن 43/11 ). کان رأی الامام القادر باللّه رضی اﷲ عنه و قدس روحه نجماً ثاقباً و حلمه جبلاً راسیاً. ( تاریخ بیهقی ص 300 ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( اسم ) کوه . جمع : جبال اجبال . یا جبل جبهه . تحدب پیشانی .
شهری میان آذربایجان و خوزستان
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائره المعارف لغات قرآن کریم(نثر طوبی) است
جبل به معنی کوه است و جمع آن جبال در قرآن استعمال شده است:
در آفرینش کوه مصلحت بسیار است از جمله آنکه در جایهای بلند زمین هوا سردتر است و یخ و برف دیری می ماند و به تدریج آب می شود و رودها و چشمه های آب هنگام گرما و تابستان روان می گردد. اگر کوه نبود و برف را نگاه نمی داشت در فصل تابستان آب نبود و مردم از تشنگی هلاک می شدند.
دیگر آنکه کوهها از جنس طبقات عمیق درون زمین است سطح روی زمین که ما در آن زندگی می کنیم آماده کشت و زرغ و بناء و معیشت انسان و حیوان می باشد و معادن و اجسام دیگر که ما نیازمند آنهائیم و مانع کشت است مانند آهن و گوگرد و زاج و نمک و مس و نقره و طلا و غیر آن هزاران متر از سطح زمین پائین ترند کوهها مثل آنکه از باطن زمین برجسته اند آن معادن را با خود بالا آورده و مردم در رگه های کوه حوائج خویش را می یابند.
سیم آنکه باطن زمین از فرط حرارت گداخته است و هر چه در آنجا است مایع و اگر اجسام سخت مانند کوه و ریشه های آن که در زیر خاک در هم تنیده نبودند، پیوسته زمین در زیر پای مردم می لغزید و قسمتی از آن در ماده گداخته درونی فرومی رفت و قسمت دیگر برمی جست.
این زلزله که گاه گاه در اندک مساحتی مشاهد می کنیم اگر صلابت کوهها نبود همیشه در همه جا اتفاق می افتاد، بسیار سخت تر از این روی خداوند کوهها را تشبیه به میخ کرد.
در قیامت که همه چیز دیگرگون میشود کوه که در صلابت و ثبات مثل است سست و پراکنده و از هم پاشیده می شود و به جای ثبات به راه می افتد و می جنبد.
«یوم تکون الجبال کالعهن» کوهها مانند پشم زده، یا «کثیبا مهیلا» یا تل ریک نرم میشوند «یوم نسیر الجبال فتری الارض بارزة» روزی که کوهها را برانیم و براه اندازیم و تو زمین را بینی از زیر کوهها بیرون آمده.
جبل به معنی کوه است و جمع آن جبال در قرآن استعمال شده است:
در آفرینش کوه مصلحت بسیار است از جمله آنکه در جایهای بلند زمین هوا سردتر است و یخ و برف دیری می ماند و به تدریج آب می شود و رودها و چشمه های آب هنگام گرما و تابستان روان می گردد. اگر کوه نبود و برف را نگاه نمی داشت در فصل تابستان آب نبود و مردم از تشنگی هلاک می شدند.
دیگر آنکه کوهها از جنس طبقات عمیق درون زمین است سطح روی زمین که ما در آن زندگی می کنیم آماده کشت و زرغ و بناء و معیشت انسان و حیوان می باشد و معادن و اجسام دیگر که ما نیازمند آنهائیم و مانع کشت است مانند آهن و گوگرد و زاج و نمک و مس و نقره و طلا و غیر آن هزاران متر از سطح زمین پائین ترند کوهها مثل آنکه از باطن زمین برجسته اند آن معادن را با خود بالا آورده و مردم در رگه های کوه حوائج خویش را می یابند.
سیم آنکه باطن زمین از فرط حرارت گداخته است و هر چه در آنجا است مایع و اگر اجسام سخت مانند کوه و ریشه های آن که در زیر خاک در هم تنیده نبودند، پیوسته زمین در زیر پای مردم می لغزید و قسمتی از آن در ماده گداخته درونی فرومی رفت و قسمت دیگر برمی جست.
این زلزله که گاه گاه در اندک مساحتی مشاهد می کنیم اگر صلابت کوهها نبود همیشه در همه جا اتفاق می افتاد، بسیار سخت تر از این روی خداوند کوهها را تشبیه به میخ کرد.
در قیامت که همه چیز دیگرگون میشود کوه که در صلابت و ثبات مثل است سست و پراکنده و از هم پاشیده می شود و به جای ثبات به راه می افتد و می جنبد.
«یوم تکون الجبال کالعهن» کوهها مانند پشم زده، یا «کثیبا مهیلا» یا تل ریک نرم میشوند «یوم نسیر الجبال فتری الارض بارزة» روزی که کوهها را برانیم و براه اندازیم و تو زمین را بینی از زیر کوهها بیرون آمده.
wikiahlb: جبل
[ویکی الکتاب] معنی جَبَلِ: کوه
معنی زَفِیرٌ: نعره دردناک - ناله حسرت بار(در مجمع البیان گفته زفیر ، به معنی ابتدای عرعر خران و شهیق به معنای آخر آن است . و در کشاف گفته : زفیر به معنای کشیدن نفس و شهیق به معنای برگرداندن آن است . و راغب در مفردات گفته : زفیر به معنای نفس کشیدن پی در پی است ، به...
معنی شَهِیقٌ: عربده و فریاد هولناک و دلخراش (در مجمع البیان گفته زفیر ، به معنی ابتدای عرعر خران و شهیق به معنای آخر آن است . و در کشاف گفته : زفیر به معنای کشیدن نفس و شهیق به معنای برگرداندن آن است . و راغب در مفردات گفته : زفیر به معنای نفس کشیدن پی در پی است ،...
تکرار در قرآن: ۴۱(بار)
کوه. به زودی به کوهی لاحق میشوم مرا از آب (طوفان) حفظ میکند. جمع آن اجبال و جبال است ولی در قرآن فقط دوّمی به کار رفته نحو . آنچه قرآن درباره کوهها به قرار ذیل است: کوهها میخهای زمین اند در قرآن مجید میخئانیم: آیا زمین را گسترده و کوهها را میخها قرار ندادیم؟ و ایضاً . رواسی جمع راسیه به معنی ثابت و محکم و «تمید» از «مید» به معنی میل و اضطراب است یعنی در زمین کوههای ثابت و محکم افکند تا شما را میل ندهد و این سو و آن سو نیندازد و مضطرب نکند، میل و اضطراب مردم در صورتی است که زمین خودش مائل و مضطرب و لرزان باشد، در نهج البلاغه آن کتاب عظیم الشأن و مجهول مانده، فرموده «وَوَتَّدَ بِالْصُّخُورِ مَیَدانَ اَرْضِهِ» خطبه اوّل یعنی لرزه و اضطراب و میل زمین را با سنگها میخکوب کرد. آیات صریح اند در اینکه کوهها میخهای زمین و مانع لرزیدن و مضطرب شدن آن اند . مراد از این اضطراب و لرزه در صورت نبودن کوهها چیست؟ میگویند: از پوسته زمین هر چه پائینتر برویم با افزایش یکنواخت حرارت رو به رو خواهیم بود در عمیقترین معدن طلای جهان در آفریقای جنوبی دیوارههای معدن به اندازهای داغ است که دستگاه سرد کن آن چهل میلیون ریال خرج دارد تا کار را در اعماق معدن برای کارگران تحمّلپذیر کند اگر افزایش حرارت را در اعماق ادامه دهیم در عمق پنجاه کیلومتر، درجه حرارت به هزار و پانصد خواهد رسید که محلّ ذوب شدن سنگهاست با وجود این به علّت فشار شدید نزدیک به دو هزار اتمسفر که در این عمق حکم فرماست موّاد و سنگها سیّال نمیشوند بلکه خاصیّت پلاستیکی بدست میآورندکه گاهی در قشرهای نازک حرکت کرده و در اثر کم شدن به صورت مذاب در آمده و در شکل آتشفشان بیرون میریزند معمولا پذیرفته شده که هسته و مرکز زمین بعد از پنجاه کیلومتر عمق به مرکز اصلی نرسیده دارای دو هزار درجه حرارت میشود و آن از درجه ذوب آهن که هزار و پانصد و سی و پنج است بیشتر میباشد. از عمق 3000 کیلومتر هسته آهنی زمین شروع میشود که درجه حرارت آن چهار هزار و درجه فشار در حدود دو میلیون اتمسفر است در گذشته میگفتند مرکز زمین مذاب است بعدها گفتند در آن فشار عجیب، مذاب نمیتواند باشد بلکه مرکز آن در اثر حرارت و فشار پلاستیکی و قابل ارتجاع است و در قشرهای نازک زمین که بع بالا میآید به تدریج از فشار کاسته شده به صورت مذاب آمده و آتشفشان به وجود میآید . به هر حال مرکز زمین مثل پوسته آن جامد نیست و پوسته آن نسبت به مرکز، مثل پوسته تخم مرغ است نسبت به درون آن، زمین با حرکتهای وضعی و انتقالی و محوری و سایر حرکتهای دیگریکه دارد اگر کوهها نمیبود مرتباً پوسته آن که روی هسته پلاستیکی زمین قرار گرفته به این سو و آن سو میلغزید و زندگی را غیر ممکن میساخت و چه بسا که پوسته پاره میشد، و این کوهها هستند که از هر طرف سر به آسمان کشیده و چند مقابل آن در زیر زمین ریشه دوانیده و از هر طرف پوسته زمین را به زنجیر کشیده و آن را بر روی هسته میخکوب کردهاند . نا گفته نماند ریشه کوهها در زیر زمین چند مقابل ارتفاع آنها روی زمین است و نیز نا گفته نماند که کوهها فقط بر روی قارّهها نیستند بلکه در زیر دریاها و کف اقیانوسها نیز کوههای بسیار وجود دارد بلکه درازترین سلسله جبال در زیر آبها پنهان است مثلا سلسله جبال اطلس میانه از ایسلند شردع شده و به سوی قطب جنوب ادامه دارد، این سلسله جبال که به شکل حرف انگلیسی «s» است در حدود بیست هزار کیلومتر طول دارد و بیشتر قلّههای آن با سطح آب نیم تا یک میل فاصله دارد (دریا دیار عجائب). در مجله مکتب اسلام شماره 8 سال 13 صفحه 68 مقله مفصل و علمی درباره لنگر بودن کوهها هست که بسیار مفید و قابل دقت است. در آنجا هست که طوفانهای روی کره زمین سرعت حرکت آن را کم و زیاد می کنند مثلا در طول 50 کیلومتر طوفان اگر بلندی کوهها را 2 کیلومتر در نظر بگیریم نسبت به جهت طوفان، 86 میلی متر در ثانیه از سرعت حرکت زمین کاسته یا به آن اضافه میشود این افزایش گرچه نا چیز است ولی لرزش و ضربه آن به اندازه انفجار ناگهانی شصا نه میلیون عدد بمب هیدروژنی دریف 50 مگاتن است (بمب هیدروژنی ردیف 50 مگا تن برابر 2500 عدد بمب اتمی است که در هیروشیمای ژاپن مصرف شد) اگر هنگام وقوع طوفانهای وحشتناک، زمین گرفتار این ضربهها میشد همه چیز و آثار حیات از بین میرفت. ضربههای مخوف کوهها اند که به شکل کامل چرخ لنگری تغییرات ناگهانی سرعت تبدیل میکنند. این تحقیق با کلمه «اَنْ تَمیدَبِکُمْ» خیلی مناسب است . این است معنی آیاتی که میگوید: کوهها را میخها قرار دادیم و کوهها برای آن است که زمین از اضطراب و لرزه بازماند و اللّه العالم. کوهها خدا را تسبیح میکنند به صریح قرآن همه چیز خدا را تسبیح میکند و ما مردم تسبیح آنها را نمیفهمیم بنابرایم باید گفت همه چیز نسبت به خدا شعور دارد و خدا را تسبیح میکند و او را میشناسد،و تقسیم موجودات به زنده و مرده نسبت به ما است نه نسبت به خدا. کوهها را مسخّر کردیم که با داود تسبیح میکردند همچنین مرغان . آیا ندانستهای که آنکه در آسمانها و زمین است و همچنین آفتاب و ماه و ستارگان و کوهها به خدا سجده میکنند. . آیات شریفه در تسبیح کوهها و هم آواز شدن با داود صریح اند ولی آیا صدای تسبیح آنها را دیگران هم غیر از داود میشنیدند و میفهمیدند؟ خدا میداند، آیه راجع به شعور و درک کوهها نیبت به خدا کاملا روشن است و لازم نیست بگوئیم: اگر قرآن به کوه نازل میشد و مانند بشر درک و شعور میداشت خاشع و متصدّع میشد. ما نمیتوانیم موجودات خدا را نسبت به خدا کور و کر و لال بدانیم حال آنکه آیه امانت میگوید آنها از قبول امانت خودداری کرده و ترسیدند، این بیان فقط درباره ذی شعور گفته میشود آیه این است و جمله «وَلکنْ لا تَفْقَهونَ تَسْبیحَهُمْ» در سوره اسراء میرساند که تسبیح آنها برای ما قابل درک نیست و اگر تسبیح تکوینی و دلالت اثر بر مؤثّر باشد آن قابل فهم و درک است پس تسبیح آنها نوع دیگری است. کوهها در قیامت ریز ریز و سراب میشوند. کوهها در آینده قیامت ریز ریز میگردند، کوبیده میشوند، به صورت پشم رنگارنگ حلّاجی شده در میآیند غبار و روان میگردند علّت این تغییرات تا حدّی در کتاب معاد از نظر قرآن و علم به قلم نگارنده روشن شده است . نسف: ریز ریز شدن و پراکنده شدن است بسّ کوبیده شدن و نرم شدن است یعنی آنگاه که به طرز تخصوصی بلرزد و کوهها کوبیده میشوند کوبیده شدن عجیبی پس غبار پراکنده میگردند. عهن: پشم رنگارنگ، منفوش حلّاجی شده. کوهها دارای رنگهای مختلف اند از قبیل سیاه، زرد، سرخ غیره روز قیامت که به صورت غبار و سراب در آمدند قهراً رنگشان را حفظ خواهند کرد علی هذا مثل پشم الوان و حلّاجی شده خواهند بود. آیات دیگری نیز در این زمینه آمده از قبیل سوره نباء آیه 20، حاقّه 14، مزمّل 14، مرسلات 10 و غیره. این آیه نیز در خور دقت است . ظاهر آیه آنست که کوهها با آنکه جامد به نظر میرسند مانند ابرها در جریان اند آیه قبلی و بعدی این آیه هر دو درباره قیامت است لذا بعضی از بزرگان آن را راجع به قیامت دانسته و جمله «تَحْسَبُها جامِدَةً» راحالیکه یا معترضه گرفته و گوید: فعلا آنهارا جامد گمان میکنی ولی روز قیامت آنها را جامد آنها را در حالی میبینی که مانند ابرها درآسمان روان اند. علی هذا ظرف «تَحْسَبُها جامِدَةً» دنیا و ظرف «تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ» و «تری» قیامت است. آن وقت درباره «صُنْعَ اللّهِ الَّذی اَتْقَنَ کُلَّ شَیءٍ» که بعد از سراب شدن کوهها و تخریب عالم آمده، فرموده: وقوع آخرت و انهدام دنیا، تکمیل و اتقان دنیاست و در اخر گفته: در این باره دو قول دیگر هست یکی آنکه آیه راجع به حرکت جوهری است و اینکه تمام اشیاء به جوهرهایشان حرکت میکنند تا انتهای وجودشان و آن حشر و رجوع آنها به سوی خداست، دیگری آنکه آیه راجع به حرکت انتقالی زمین است. آنگاه قول اوّل را به قرینه «تَحْسَبُها جامِدَةً» مناسب دانسته و درباره قول دوّم فرموده: آن نسبت به نفس آیه از آیه ما قبل و ما بعد که درباره قیامت است بریده میشود همچنین از ذیل آیه که «اِنَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلونَ» است قطع میگردد. به نظر نگارنده فرمایش ایشان از چند جهت قابل خدشه است: الف: اگر «تَحْسَبَها جامِدَةً» راجع به دنیا و «تری» و «تَمُرُّ السَّحاب» راجع به قیامت بود لازم بود «تَریها جامِدَةً»یا نظیر آن بگوید زیرا کوهها را واقعاً جامد میبینم نه اینکه جامد گمان میکنیم خلاصه به گمان محلّی نیست زیرا آن یقینی است وانگهی ظرف در جمله «تَحْسَبُ وَ تَری» را دنیاو آخرت دانستن مشکل است و علی الظاهر هر دو راجع به دنیاست چنانکه خواهیم گفت. ب: اگر «تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ» راجع به آخرت میبود باید گفته میشد «قَهْرُ اللّهِ الَّذی یَفْنی کُلَّ شَیْءِ» نه اینکه «صُنْعَ اللّهِ الَّذی اَتْقَنَ» زیرا وقوع قیامت هر چه باشد انهدام و فنای دنیاست لذا مناسب نمیآید اوّل بفرماید کوهها سراب و غبار میشوند و نظم و محکمی خود را از دست میدهند و بلا فاصله بگوید:«صُنْعَ اللّهِ الَّذی اَتْقَنَ کُلَّ شَیءٍ» گر چه وقوع آخرت تکمیل دنیاست . ج: آیه فقط درباره کوههاست و حرکت آنها را بیان میکند بسیار مشکل است از آیه این جمله را «وَ اِنَّ الْاشْیاءَ کَالْجِبالِ تَتَحَرَّکُ بِجَوْهَرِها...» استفاده کنیم و جبال را مشبّه به قرار بدهیم چنانکه با دقّت روشن خواهد شد. ولی ملاصدرا چنانکه گفته شده حرکت جوهری را از این آیه شریفه راجع به دنیاست و میفرماید: کوهها با آنکه شما آنها را جامد و بی حرکت میدانید کانند ابرها حرکت میکنند. اگر گویند در این صورت چرا این آیه میان دو آیه قیامت واقع شده است؟ گوئیم در آن اشکالی نیست زیرا آیهای داریم که در میان آیه دیگربه طور جمله معترضه آمده، چنین است. پیداست که آیه «الیوم» مربوط به مطلب دیگر است و به نقل شیعه و سنّی در غدیر خم درباره ولایت علی علیه السلام نازل شده است در آیه ما نحن فیه هم همینطور است و میشود گفت که این آیه در قبل و یا بعد از آیات قیامت بوده و در صدر اوّل هنگام نوشتن قرآن چنین شده است . اگر گویند: آن وقت جمله «اِنَّهُ خَبیرٌ بِما تَفْعَونَ» چه تناسبی با صدر آیه که حرکت کوههاست میتواند داشته باشد؟ گوئیم شاید منظور آنست همانطور که خدا هر چیز را متقن و محکم گردانیده قهراً به هر چیز بودن است، آن خدائیکه به همه چیز داناست از کارها و اعمال شما نیز آگاه است . اکنون باید دید مراد از مرور جبال چیست؟ ممکن است مراد آن باشد که پوسته جامد زمین بر روی هسته آن حرکت میکند لذا کوهها نیز به متابعت آن حرکت میکنند مانند حرکت ابرها، کرهای را فرض کنید که در میان کره اندرونی ثابت و کره بیرونی به طور حرکت وضعی به دور آن میگردد، همینطور پوسته زمین بر روی هسته پلاستیکی آن میگردد. دانشمندان فعلی راجع به این حقیقت در کتابهای علمی مطالبی بیان داشتهاند (مادّه، زمین و آسمان ص 405). ممکن است مراد حرکت وضعی و انتقالی زمین باشد که در هر دو، کوهها نیز بالنّبع دوانند. اگر گوئی کوهها با حرکت زمین بسیار سریع حرکت انتقالی سرعت آن بیشتر از 29 کیلومتر در ثانیه است در این صورت چطور به حرکت ابرها تشبیه شده که نسبت به آن بطئی وکند است . گوئیم: شاید تشبیه در نا محسوس بودن حرکت است نه در سرعت آن زیرا حرکت ابرها اغلب نا محسوس است ولی میدانیم که حرکت میکنند این است آنچه به نظر ما آمده با وجود اینها وقوع آیه میان دو آیه قیامت مؤیّد احتمال اوّل است .
معنی زَفِیرٌ: نعره دردناک - ناله حسرت بار(در مجمع البیان گفته زفیر ، به معنی ابتدای عرعر خران و شهیق به معنای آخر آن است . و در کشاف گفته : زفیر به معنای کشیدن نفس و شهیق به معنای برگرداندن آن است . و راغب در مفردات گفته : زفیر به معنای نفس کشیدن پی در پی است ، به...
معنی شَهِیقٌ: عربده و فریاد هولناک و دلخراش (در مجمع البیان گفته زفیر ، به معنی ابتدای عرعر خران و شهیق به معنای آخر آن است . و در کشاف گفته : زفیر به معنای کشیدن نفس و شهیق به معنای برگرداندن آن است . و راغب در مفردات گفته : زفیر به معنای نفس کشیدن پی در پی است ،...
تکرار در قرآن: ۴۱(بار)
کوه. به زودی به کوهی لاحق میشوم مرا از آب (طوفان) حفظ میکند. جمع آن اجبال و جبال است ولی در قرآن فقط دوّمی به کار رفته نحو . آنچه قرآن درباره کوهها به قرار ذیل است: کوهها میخهای زمین اند در قرآن مجید میخئانیم: آیا زمین را گسترده و کوهها را میخها قرار ندادیم؟ و ایضاً . رواسی جمع راسیه به معنی ثابت و محکم و «تمید» از «مید» به معنی میل و اضطراب است یعنی در زمین کوههای ثابت و محکم افکند تا شما را میل ندهد و این سو و آن سو نیندازد و مضطرب نکند، میل و اضطراب مردم در صورتی است که زمین خودش مائل و مضطرب و لرزان باشد، در نهج البلاغه آن کتاب عظیم الشأن و مجهول مانده، فرموده «وَوَتَّدَ بِالْصُّخُورِ مَیَدانَ اَرْضِهِ» خطبه اوّل یعنی لرزه و اضطراب و میل زمین را با سنگها میخکوب کرد. آیات صریح اند در اینکه کوهها میخهای زمین و مانع لرزیدن و مضطرب شدن آن اند . مراد از این اضطراب و لرزه در صورت نبودن کوهها چیست؟ میگویند: از پوسته زمین هر چه پائینتر برویم با افزایش یکنواخت حرارت رو به رو خواهیم بود در عمیقترین معدن طلای جهان در آفریقای جنوبی دیوارههای معدن به اندازهای داغ است که دستگاه سرد کن آن چهل میلیون ریال خرج دارد تا کار را در اعماق معدن برای کارگران تحمّلپذیر کند اگر افزایش حرارت را در اعماق ادامه دهیم در عمق پنجاه کیلومتر، درجه حرارت به هزار و پانصد خواهد رسید که محلّ ذوب شدن سنگهاست با وجود این به علّت فشار شدید نزدیک به دو هزار اتمسفر که در این عمق حکم فرماست موّاد و سنگها سیّال نمیشوند بلکه خاصیّت پلاستیکی بدست میآورندکه گاهی در قشرهای نازک حرکت کرده و در اثر کم شدن به صورت مذاب در آمده و در شکل آتشفشان بیرون میریزند معمولا پذیرفته شده که هسته و مرکز زمین بعد از پنجاه کیلومتر عمق به مرکز اصلی نرسیده دارای دو هزار درجه حرارت میشود و آن از درجه ذوب آهن که هزار و پانصد و سی و پنج است بیشتر میباشد. از عمق 3000 کیلومتر هسته آهنی زمین شروع میشود که درجه حرارت آن چهار هزار و درجه فشار در حدود دو میلیون اتمسفر است در گذشته میگفتند مرکز زمین مذاب است بعدها گفتند در آن فشار عجیب، مذاب نمیتواند باشد بلکه مرکز آن در اثر حرارت و فشار پلاستیکی و قابل ارتجاع است و در قشرهای نازک زمین که بع بالا میآید به تدریج از فشار کاسته شده به صورت مذاب آمده و آتشفشان به وجود میآید . به هر حال مرکز زمین مثل پوسته آن جامد نیست و پوسته آن نسبت به مرکز، مثل پوسته تخم مرغ است نسبت به درون آن، زمین با حرکتهای وضعی و انتقالی و محوری و سایر حرکتهای دیگریکه دارد اگر کوهها نمیبود مرتباً پوسته آن که روی هسته پلاستیکی زمین قرار گرفته به این سو و آن سو میلغزید و زندگی را غیر ممکن میساخت و چه بسا که پوسته پاره میشد، و این کوهها هستند که از هر طرف سر به آسمان کشیده و چند مقابل آن در زیر زمین ریشه دوانیده و از هر طرف پوسته زمین را به زنجیر کشیده و آن را بر روی هسته میخکوب کردهاند . نا گفته نماند ریشه کوهها در زیر زمین چند مقابل ارتفاع آنها روی زمین است و نیز نا گفته نماند که کوهها فقط بر روی قارّهها نیستند بلکه در زیر دریاها و کف اقیانوسها نیز کوههای بسیار وجود دارد بلکه درازترین سلسله جبال در زیر آبها پنهان است مثلا سلسله جبال اطلس میانه از ایسلند شردع شده و به سوی قطب جنوب ادامه دارد، این سلسله جبال که به شکل حرف انگلیسی «s» است در حدود بیست هزار کیلومتر طول دارد و بیشتر قلّههای آن با سطح آب نیم تا یک میل فاصله دارد (دریا دیار عجائب). در مجله مکتب اسلام شماره 8 سال 13 صفحه 68 مقله مفصل و علمی درباره لنگر بودن کوهها هست که بسیار مفید و قابل دقت است. در آنجا هست که طوفانهای روی کره زمین سرعت حرکت آن را کم و زیاد می کنند مثلا در طول 50 کیلومتر طوفان اگر بلندی کوهها را 2 کیلومتر در نظر بگیریم نسبت به جهت طوفان، 86 میلی متر در ثانیه از سرعت حرکت زمین کاسته یا به آن اضافه میشود این افزایش گرچه نا چیز است ولی لرزش و ضربه آن به اندازه انفجار ناگهانی شصا نه میلیون عدد بمب هیدروژنی دریف 50 مگاتن است (بمب هیدروژنی ردیف 50 مگا تن برابر 2500 عدد بمب اتمی است که در هیروشیمای ژاپن مصرف شد) اگر هنگام وقوع طوفانهای وحشتناک، زمین گرفتار این ضربهها میشد همه چیز و آثار حیات از بین میرفت. ضربههای مخوف کوهها اند که به شکل کامل چرخ لنگری تغییرات ناگهانی سرعت تبدیل میکنند. این تحقیق با کلمه «اَنْ تَمیدَبِکُمْ» خیلی مناسب است . این است معنی آیاتی که میگوید: کوهها را میخها قرار دادیم و کوهها برای آن است که زمین از اضطراب و لرزه بازماند و اللّه العالم. کوهها خدا را تسبیح میکنند به صریح قرآن همه چیز خدا را تسبیح میکند و ما مردم تسبیح آنها را نمیفهمیم بنابرایم باید گفت همه چیز نسبت به خدا شعور دارد و خدا را تسبیح میکند و او را میشناسد،و تقسیم موجودات به زنده و مرده نسبت به ما است نه نسبت به خدا. کوهها را مسخّر کردیم که با داود تسبیح میکردند همچنین مرغان . آیا ندانستهای که آنکه در آسمانها و زمین است و همچنین آفتاب و ماه و ستارگان و کوهها به خدا سجده میکنند. . آیات شریفه در تسبیح کوهها و هم آواز شدن با داود صریح اند ولی آیا صدای تسبیح آنها را دیگران هم غیر از داود میشنیدند و میفهمیدند؟ خدا میداند، آیه راجع به شعور و درک کوهها نیبت به خدا کاملا روشن است و لازم نیست بگوئیم: اگر قرآن به کوه نازل میشد و مانند بشر درک و شعور میداشت خاشع و متصدّع میشد. ما نمیتوانیم موجودات خدا را نسبت به خدا کور و کر و لال بدانیم حال آنکه آیه امانت میگوید آنها از قبول امانت خودداری کرده و ترسیدند، این بیان فقط درباره ذی شعور گفته میشود آیه این است و جمله «وَلکنْ لا تَفْقَهونَ تَسْبیحَهُمْ» در سوره اسراء میرساند که تسبیح آنها برای ما قابل درک نیست و اگر تسبیح تکوینی و دلالت اثر بر مؤثّر باشد آن قابل فهم و درک است پس تسبیح آنها نوع دیگری است. کوهها در قیامت ریز ریز و سراب میشوند. کوهها در آینده قیامت ریز ریز میگردند، کوبیده میشوند، به صورت پشم رنگارنگ حلّاجی شده در میآیند غبار و روان میگردند علّت این تغییرات تا حدّی در کتاب معاد از نظر قرآن و علم به قلم نگارنده روشن شده است . نسف: ریز ریز شدن و پراکنده شدن است بسّ کوبیده شدن و نرم شدن است یعنی آنگاه که به طرز تخصوصی بلرزد و کوهها کوبیده میشوند کوبیده شدن عجیبی پس غبار پراکنده میگردند. عهن: پشم رنگارنگ، منفوش حلّاجی شده. کوهها دارای رنگهای مختلف اند از قبیل سیاه، زرد، سرخ غیره روز قیامت که به صورت غبار و سراب در آمدند قهراً رنگشان را حفظ خواهند کرد علی هذا مثل پشم الوان و حلّاجی شده خواهند بود. آیات دیگری نیز در این زمینه آمده از قبیل سوره نباء آیه 20، حاقّه 14، مزمّل 14، مرسلات 10 و غیره. این آیه نیز در خور دقت است . ظاهر آیه آنست که کوهها با آنکه جامد به نظر میرسند مانند ابرها در جریان اند آیه قبلی و بعدی این آیه هر دو درباره قیامت است لذا بعضی از بزرگان آن را راجع به قیامت دانسته و جمله «تَحْسَبُها جامِدَةً» راحالیکه یا معترضه گرفته و گوید: فعلا آنهارا جامد گمان میکنی ولی روز قیامت آنها را جامد آنها را در حالی میبینی که مانند ابرها درآسمان روان اند. علی هذا ظرف «تَحْسَبُها جامِدَةً» دنیا و ظرف «تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ» و «تری» قیامت است. آن وقت درباره «صُنْعَ اللّهِ الَّذی اَتْقَنَ کُلَّ شَیءٍ» که بعد از سراب شدن کوهها و تخریب عالم آمده، فرموده: وقوع آخرت و انهدام دنیا، تکمیل و اتقان دنیاست و در اخر گفته: در این باره دو قول دیگر هست یکی آنکه آیه راجع به حرکت جوهری است و اینکه تمام اشیاء به جوهرهایشان حرکت میکنند تا انتهای وجودشان و آن حشر و رجوع آنها به سوی خداست، دیگری آنکه آیه راجع به حرکت انتقالی زمین است. آنگاه قول اوّل را به قرینه «تَحْسَبُها جامِدَةً» مناسب دانسته و درباره قول دوّم فرموده: آن نسبت به نفس آیه از آیه ما قبل و ما بعد که درباره قیامت است بریده میشود همچنین از ذیل آیه که «اِنَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلونَ» است قطع میگردد. به نظر نگارنده فرمایش ایشان از چند جهت قابل خدشه است: الف: اگر «تَحْسَبَها جامِدَةً» راجع به دنیا و «تری» و «تَمُرُّ السَّحاب» راجع به قیامت بود لازم بود «تَریها جامِدَةً»یا نظیر آن بگوید زیرا کوهها را واقعاً جامد میبینم نه اینکه جامد گمان میکنیم خلاصه به گمان محلّی نیست زیرا آن یقینی است وانگهی ظرف در جمله «تَحْسَبُ وَ تَری» را دنیاو آخرت دانستن مشکل است و علی الظاهر هر دو راجع به دنیاست چنانکه خواهیم گفت. ب: اگر «تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ» راجع به آخرت میبود باید گفته میشد «قَهْرُ اللّهِ الَّذی یَفْنی کُلَّ شَیْءِ» نه اینکه «صُنْعَ اللّهِ الَّذی اَتْقَنَ» زیرا وقوع قیامت هر چه باشد انهدام و فنای دنیاست لذا مناسب نمیآید اوّل بفرماید کوهها سراب و غبار میشوند و نظم و محکمی خود را از دست میدهند و بلا فاصله بگوید:«صُنْعَ اللّهِ الَّذی اَتْقَنَ کُلَّ شَیءٍ» گر چه وقوع آخرت تکمیل دنیاست . ج: آیه فقط درباره کوههاست و حرکت آنها را بیان میکند بسیار مشکل است از آیه این جمله را «وَ اِنَّ الْاشْیاءَ کَالْجِبالِ تَتَحَرَّکُ بِجَوْهَرِها...» استفاده کنیم و جبال را مشبّه به قرار بدهیم چنانکه با دقّت روشن خواهد شد. ولی ملاصدرا چنانکه گفته شده حرکت جوهری را از این آیه شریفه راجع به دنیاست و میفرماید: کوهها با آنکه شما آنها را جامد و بی حرکت میدانید کانند ابرها حرکت میکنند. اگر گویند در این صورت چرا این آیه میان دو آیه قیامت واقع شده است؟ گوئیم در آن اشکالی نیست زیرا آیهای داریم که در میان آیه دیگربه طور جمله معترضه آمده، چنین است. پیداست که آیه «الیوم» مربوط به مطلب دیگر است و به نقل شیعه و سنّی در غدیر خم درباره ولایت علی علیه السلام نازل شده است در آیه ما نحن فیه هم همینطور است و میشود گفت که این آیه در قبل و یا بعد از آیات قیامت بوده و در صدر اوّل هنگام نوشتن قرآن چنین شده است . اگر گویند: آن وقت جمله «اِنَّهُ خَبیرٌ بِما تَفْعَونَ» چه تناسبی با صدر آیه که حرکت کوههاست میتواند داشته باشد؟ گوئیم شاید منظور آنست همانطور که خدا هر چیز را متقن و محکم گردانیده قهراً به هر چیز بودن است، آن خدائیکه به همه چیز داناست از کارها و اعمال شما نیز آگاه است . اکنون باید دید مراد از مرور جبال چیست؟ ممکن است مراد آن باشد که پوسته جامد زمین بر روی هسته آن حرکت میکند لذا کوهها نیز به متابعت آن حرکت میکنند مانند حرکت ابرها، کرهای را فرض کنید که در میان کره اندرونی ثابت و کره بیرونی به طور حرکت وضعی به دور آن میگردد، همینطور پوسته زمین بر روی هسته پلاستیکی آن میگردد. دانشمندان فعلی راجع به این حقیقت در کتابهای علمی مطالبی بیان داشتهاند (مادّه، زمین و آسمان ص 405). ممکن است مراد حرکت وضعی و انتقالی زمین باشد که در هر دو، کوهها نیز بالنّبع دوانند. اگر گوئی کوهها با حرکت زمین بسیار سریع حرکت انتقالی سرعت آن بیشتر از 29 کیلومتر در ثانیه است در این صورت چطور به حرکت ابرها تشبیه شده که نسبت به آن بطئی وکند است . گوئیم: شاید تشبیه در نا محسوس بودن حرکت است نه در سرعت آن زیرا حرکت ابرها اغلب نا محسوس است ولی میدانیم که حرکت میکنند این است آنچه به نظر ما آمده با وجود اینها وقوع آیه میان دو آیه قیامت مؤیّد احتمال اوّل است .
wikialkb: ریشه_جبل
دانشنامه عمومی
جبل (ترکمنستان). جبل ( به ترکمنی: Jebel، جبل ) یک منطقهٔ مسکونی در ترکمنستان است که در ولایت بلخان واقع شده است. [ ۱] [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: جبل (ترکمنستان)
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
جبل:کوه
جبال:کوه ها
جمع این کلمه به صورت مکسر هست
جبال:کوه ها
جمع این کلمه به صورت مکسر هست
چنانچه آوردن کوهستان معادل جبل هم همین طور است. کوهستان در فارسی یعنی جایی که کوه بسیار است. که در عربی برای کوهستان از کلمه قهستان استفاده می کنند که معرب کوهستان است و ایالت قهستان که الان خراسان جنوبی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
و شهر بیرجند در واقع به جای قهستان قدیم است که نامش بعد از تصرف به وسیله مسلمانان عرب به بیرجند ( بئر جند ) باسم چاه سربازان که در آن محدوده هست نامگذاری شد. در واقع جبل به معنی کوه است در صورتی که کوهستان در عربی به معنی قهستان یا جبال ( کوه ها ) می گفتیم مناسبتر بود.
جَبَل به معناى واقعی کوه است و با کوهپایه فرق دارد. چنانچه در فارسی هم وقتی می گوییم کوه پایه یعنی پایه ى کوه و منظور سینه کوه و همان کوهپایه ( پای کوه ) است. که در عربی قدم الجبل یا صدر الجبل می گویند.
کوه، کوهپایه، کوه زار، کوهستان