جبعون
لغت نامه دهخدا
جبعون. [ ] ( اِخ ) یکی از شهرهای بزرگ بن یامینیان بود ( صحیفه یوشع 18:25 ) که به بنی هارون داده شد ( صحیفه یوشع 21:17 ) و بمسافت پنج یا هفت میل بشمال اورشلیم واقع است. حوّیان که در این شهر بودند از کثرت زیرکی و دوراندیشی با یوشعبن نون عهد صلح را استوار نمودند. ( صحیفه یوشع 9:4 - 15 ) و چون سلاطین پنجگانه آموریان بر ضد ایشان فراهم شدند اسرائیلیان برای یاری ایشان شتافتند آموریان را رانده اینان را رهانیدند. ( صحیفه یوشع 10:10 ) ( اشعیا 28:21 ). و در اواخر سلطنت داود و اوایل سلطنت سلیمان مسکن خداوند در جبعون می بود. ( اول تواریخ ایام 16:39 و 29 ). و در پهلوی آن حوض عظیمی بود ( دوم سموئیل 2:13 ) که یوآب آب نیر را درحوالی آن هزیمت داد و دور نیست که همان آبهای بسیاری باشد که در ارمیا ( 41:12 ) مذکور است و همچنین «سنگ بزرگ » که در دوم سموئیل ( 20:8 ) مذکور است قصد از آن ستونی میباشد که بیادگاری 24 تن مردان داود و یشبوشت که در آنجا هلاک شدند نصب شد. جبعون را فعلا «الجیب »گویند و برفراز تلی واقع است و در نشیب تل بطرف شرقی خیمه ایست و آبش بحوضی که یکصد و سی قدم عرض دارد جاری میباشد و شکی نیست که این حوض همان جبعون میباشد. اما دشت جبعون ، نیز مجاور جبعون بود و بواسطه اینکه اسرائیلیان در آنجا بر پادشاهان پنجگانه مظفر گشتند مشهور است. و هم واقعه عجیب دیگری که در صحیفه یوشع ( 10:12 ) مذکور است در آنجا روی داد و احتمال میرود که داوران شهرهای چهارگانه که در صحیفه یوشع ( 9:17 ) مذکور است با یکدیگر معاهده نمودند. ( مقابل صحیفه یوشع 10 تا 2 ). سکنه جبعون را جبعونیان گویند.( دوم سموئیل 21:1 و 2 و 3 ) ( از قاموس کتاب مقدس ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید