جبرون

لغت نامه دهخدا

جبرون. [ ج َ] ( اِخ ) ابن سعید حضرتی. محدث است. ( منتهی الارب ).

جبرون. [ ج َ ]( اِخ ) ابن عبدالجبار. محدث است. ( از منتهی الارب ).

جبرون. [ ج َ ] ( اِخ ) ابن عیسی بلوی. محدث است. ( منتهی الارب ).

جبرون. [ ج َ ] ( اِخ ) ابن واقد الافریقی. وی محدث متهمی است ، و تنها دو روایت مرفوع نقل کرده که از لحاظ مفاد هم خالی از اشکال نیست. ( از لسان المیزان ج 2 ص 94 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس