( مصدر ) ۱- تلافی شدن ( خسارت و مانند آن ) . ۲- جوش خوردن استخوان شکسته .
پیشنهاد کاربران
تلافی افتادن. [ ت َ اُ دَ ] ( مص مرکب ) جبران شدن. رسیدن پاداش چیزی یا عملی. دریافتن عوض : زندگانی خداوند دراز باد، تا جهان است چنین حالها می بوده است و این تلافی افتد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 555 ) . رجوع به تلافی شود.