جباءه
لغت نامه دهخدا
جباءة. [ ج َ ءَ ] ( ع اِ ) کنده کفش دوزی. || سر استخوانهای پهلوی شتر بسوی ناف و پستان. ( منتهی الارب ).
جباءة. [ ج َ ءَ ] ( ع اِ ) کنده کفش دوزی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). تخته کفشگران. ( ظاهراً مهذب الاسماء ). || سر استخوانهای پهلوی شتر بسوی ناف و پستان. ( منتهی الارب ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید