آنگه ار منبل شوی جایز بود
کانچه خواهی و آنچه جوئی آن شود.
مولوی.
رجوع به جائز شود. || ممکن. شایسته. ( ناظم الاطباء ). || ادغام جایز. رجوع به ادغام شود. || عقد جایز. رجوع به عقد شود.جایز
/jAyez/
مترادف جایز: حلال، روا، شایست، مباح، مجاز، روان، نافذ
متضاد جایز: ناروا
برابر پارسی: درخور، پسندیده، روا، سزاوار، شایسته
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
آنگه ار منبل شوی جایز بود
کانچه خواهی و آنچه جوئی آن شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- روا. ۲- مباح. ۳- ناقذ روان .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] ممکن.
جدول کلمات
مترادف ها
قابل قبول، مجاز، روا، جایز
جایز، قابل ابطال، قابل لغو
پیشنهاد کاربران
جایز: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
اسمر esmer ( سنسکریت: smre )
اسمر esmer ( سنسکریت: smre )
حلال، روا، شایست، مباح، مجاز، روان، نافذ