جایر

لغت نامه دهخدا

جایر. [ ی ِ ] ( ع ص ) رجوع به جائر شود: منتصر جایر و عایر در اقطار مهالک و اقطار مسالک آواره شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 184 ). ج ، جایرون. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

جورکننده، ستمکار، ظالم، جوره، جوائرواجوزه
( اسم ) ۱- ستمکار جور کننده ظالم . ۲- آنکه از راه حق براه باطل میل کند گشته از راه . ۳- ( اسم ) گرمی دل از گرسنگی و خشم . ۴- کسی که بدون رعایت قوانین موضوع. شیعه قدرت را بدست گیرد یا کسی که از چنین شخصی قبول شغلی کند. جمع جائرون .

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . جائر ] (اِفا. ) ۱ - ستمکار، ظالم . ۲ - آن که از راه حق به راه باطل میل کند.

فرهنگ عمید

جورکننده، ظالم، ستمکار.

جدول کلمات

ستمکار ، ظالم

پیشنهاد کاربران

بپرس