جای گزین شدن. [ گ ُ ش ُ دَ] ( مص مرکب ) جای گزین چیزی شدن. بدل شدن. جانشین آنچیز شدن. قائم مقام شدن. بجای چیزی قرار گرفتن : وقتی که استخر از آبادی افتاد، شیراز جایگزین آن شد. ( یادداشت مؤلف ). این برنامه جایگزین برنامه قبلی است.