جای ضرور. [ ی ِ ض َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طهارتخانه. و این فارسی هندوستان است و اهل ایران ضروری و قدم جا و آبخانه گویند. ( بهار عجم ) ( آنندراج ). مؤلف آئین اکبری آنرا صحت خانه نام گذاشته. ( از بهار عجم ) ( آنندراج ). بیت الخلاء. ( ناظم الاطباء ). بیت الفراغ. متوضاء. طهارت جای. دارالحدث. مستراح. آفتابه خانه. ادب خانه. آب خانه. آبستگاه. آبشنگه. آبشتنگه. ( مجموعه مترادفات ) :
در حقیقت مرد دنیادار کوری بیش نیست
مال و جاهش مایه عجب و غروری بیش نیست
پا منه آنجا مگر بهر قضاء حاجتی
خانه اهل دول جای ضروری بیش نیست.شاه اسماعیل ذبیح ( از مجموعه مترادفات ).