جاکشی

/jAkeSi/

مترادف جاکشی: پااندازی، قرمساقی، قوادی، لحاف کشی

معنی انگلیسی:
procurement

لغت نامه دهخدا

جاکشی. [ ک َ / ک ِ ] ( حامص مرکب ) عمل جاکش. ماست کشی. لحاف کشی. رجوع به جاکش شود.

فرهنگ فارسی

عمل و شغل جاکش قوادی یا اندازی .

فرهنگ معین

(کِ ) (حامص . )عمل و شغل جاکش .

مترادف ها

bawdry (اسم)
سخن زشت، وقاحت، جاکشی، زناء

procuration (اسم)
حصول، جاکشی، تحصیل چیزی، دلالی محبت

پیشنهاد کاربران

قوادگی. [ ق َوْ وا دَ / دِ ] ( حامص ) قرمساقی. || زن جلبی. ( ناظم الاطباء ) .
معنی اصطلاح - > پااندازی
دلالی محبت؛ جاکشی
مثال:
اسمش را عوض کرده اند و یک کلاه شرعی هم سرش گذاشته اند، اما درواقع همان پااندازی است.
دلالی محبت

بپرس