جاچ
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
معانی جاچ جاچ. ( اِ ) توده غله پاک شده از کاه. ( فرهنگ رشیدی ) ( فرهنگ نظام ) . چنانکه توده غله با کاه را خرمن گویند و بتازی صُبرة خوانند، و مبدّل جاش است. ( فرهنگ نظام ) . رجوع به جاش شود. ( اسم ) ۱ - غل. پاک کرده. ۲ - انبار غل. پاک کرده . ( اِ. ) نک جاش . معانی جاچ می باشد.
جاچیدَن = جمع آوری.