جاوری

لغت نامه دهخدا

جاوری. [ وَ ] ( ع اِ ) عسل البنی. میعه. لبان جائی ( جاوی ). بخور جاوی. حسن لبه. عسلبند. جاوی .
- ترکیبها :
جاوری بری ؛ جاوری وحشی. جاوری بیابانی.

پیشنهاد کاربران

بپرس