جاورده

لغت نامه دهخدا

جاورده. [ وِ دِه ْ ] ( اِخ )دهی است از دهستان طیبی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. در 7 هزارگزی جنوب خاوری قلعه رئیسی و مرکز دهستان است. محلی کوهستانی و سردسیر و مالاریائی است 65 تن سکنه دارد و زبان آنان لری ، فارسی است و آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، برنج ، پشم ولبنیات است. شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی و پارچه بافی است. راه آنجا مالرو و ساکنین از طایفه طیبی می باشند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

جاورده. [ وِ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی ازدهستان طیبی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان است. در 7 هزارگزی جنوب خاوری قلعه رئیسی واقع شده و مرکز دهستان است. محلی است کوهستانی و سردسیر و مالاریائی. 65 تن سکنه دارد و زبان آنان لری و فارسی است آب از چشمه تأمین میشود و محصول آنجا غلات ، برنج ، پشم و لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. صنایع دستی آن قالی و پارچه بافی و راه مالرو است. ساکنین ازطایفه طیبی هستند. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس