جاودانه

/jAvdAne/

مترادف جاودانه: ابدی، پایا، جاویدان، مخلد، مستمر، همیشگی، دایماً، همواره

متضاد جاودانه: موقت

معنی انگلیسی:
abiding, ageless, eternal, everlasting, forever

فرهنگ اسم ها

اسم: جاودانه (دختر) (فارسی) (تلفظ: jāv(e)dāne) (فارسی: جاودانه) (انگلیسی: javdane)
معنی: پاینده، پایدار، همیشگی، ابدی، ( قید ) تا همیشه، ( = جاویدان )، جاویدان
برچسب ها: اسم، اسم با ج، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

جاودانه. [ وِ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) همیشه. ( شرفنامه منیری ). مخفف جاویدانه است که دائم و همیشه و ابد باشد. ( برهان ). در پهلوی جاویتانک . ( از حاشیه برهان چ معین ). همواره. دائم. باقی. پیوسته. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). جاود. جاودان. جاوید. جاویدان. ( از آنندراج )( انجمن آرا ). دائمی. سرمدی. ابدی. مؤبد. خالد. ( ربنجنی ). باقی. مخلد. آبِد. ( منتهی الارب ) :
اگر غم را چو آتش دودبودی
جهان تاریک بودی جاودانه.
شهید بلخی.
ابرهه بسوی نجاشی نامه کرد که بعرب اندر بمکه یکی خانه است و گویند خانه خدای است و مردمان آنجا حج کنند و گرد آن طواف کنند و این کلیسیا که من کردم از آن صدهزار بار نیکوتر است و من نیز اهل یمن را بفرمایم تا این کلیسیا راحج کنند و عرب را بفرمایم تا حج خویش از آن خانه اندر آرند تا فخر آن جاودانه ملک را بود. نجاشی بدین سخن شاد شد. ( ترجمه طبری بلعمی ).
اگر مرد گنجی وگر مرد رنج
نه رنجت بود جاودانه نه گنج.
فردوسی.
بیزدان چنین گفت کای رهنمای
همیشه توئی جاودانه بجای.
فردوسی.
کس اندر جهان جاودانه نماند
ز گردون مرا خود بهانه نماند.
فردوسی.
اگر جاودانه نمانی بجای
همان نام به زین سپنجی سرای.
فردوسی.
جاودانه بجای خواهد بود
همچنین شهرگیر و قلعه ستان.
فرخی.
عید فرخ باد بر شاه جهان
جاودانه شادمان و کامران.
فرخی.
اگر آن شاه جاودانه نزیست
این خداوند جاودانه زیاد.
فرخی.
همواره باش مهتر و میباش جاودان
مه باش جاودانه و همواره باش حی.
منوچهری.
سبوی بگزین تا گردی از مکاره دور
برو بر آن ره تا جاودانه شاد بوی.
منوچهری.
ز ما ماند در این گیتی فسانه
در آن گیتی جزای جاودانه.
( ویس و رامین ).
جهان اینکار دارد جاودانه
خوشی برد بشمشیر زمانه.
( ویس و رامین ).
جهان جاودانه نماند بکس
همین جاودان نام نیک است و بس.
اسدی.
هیچ کس را از مخلوقات بقاء جادوانه و عمر بی کرانه مسلم نیست. ( قصص الانبیاء ص 239 ).
تنت همچون گور خاکست ای پسر مپسند هیچ
جانت را در خاک تیره جاودانه مستقر.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

همیشه، جاویدانه، دائم، دائمی، ابدی، جاودانه
( مصدر ) ( جاوید جاود خواهد جاوید بجاو جاونده جاویده ) جویدن مضغ کردن .

فرهنگ معین

(وِ نِ ) (ص مر. ) جاویدان .

فرهنگ عمید

۱. پاینده، پایدار، همیشگی: اگر مرد رنجی ا گر مرد گنج / نه گنجت بُوَد جاودانه نه رنج (فردوسی: ۸/۳۹۶ حاشیه ).
۲. (قید ) تا همیشه: اگر غم را چو آتش دود بودی / جهان تاریک بودی جاودانه (شهید بلخی: شاعران بی دیوان: ۳۶ ).

جدول کلمات

ابد

پیشنهاد کاربران

جاودان=ازل وابد.
ازل:ازاول
ابد:بادتاباد.
لایزال
چگونگی جاودانه بودن عشق و زندگی انسان بصورت راز ها و معانی ژرف در پشت پرده ظاهر گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان نهفته است.
الف : تولد - زندگی - مرگ.
ب : مرگ - زندگی - تولد.
هر متفکر و اندیشمندی که نه تنها به تعریف واژه جاودانگی بلکه به " چگونگی جاودانه بودن عشق و زندگی انسانی " علاقه مند است، می تواند در حد وسع و توان خویش به منطق سه پایه ای مندرج در بند ب بیاندیشد. بجای منطق سه پایه ای ارسطو به شکل زیر :
...
[مشاهده متن کامل]

انسان مردنی ست ؛ سقراط انسان است ؛
نتیجه : سقراط هم بدون شک و تردید مردنی ست.
اما مهم این نکته بوده که ارسطو نتوانسته است بداند که بعد از مرگ برای سقراط و استاد افلاطون و خود وی چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر به حرف های منطقی تر دموکریت ماقبل سقراط گوش فرا می داد، شاید می توانست بداند که چرخه متافیزیکی خودش چگونه بطور خودکار قادر یا توانا به چرخیدن خواهد بود و آنهم بدون دخالت نیروی محرکه از بیرون.

همیشگی، ابدی، موندگار
🍃🙂
با روئیت عشق گیر کرد پای عقل ش همچو خر در گل/ فرو رفت در فکر چگونه رهاند خود و بار و خر را از گل / تا سلطان عشق به وی القاء نمود این سوال را در دل و سر و فکر و خیال / که ای کژ فهم مگر نیستی تو در بر من جاودانه بی زوال / ترا آفریدم بهر عشق و زندگی و آزادی و لذت و شادی / اما تو فرو رفته ای در کلبه احزان در کنج غم و اندوه و نگرانی / اگر تسبیح و مهر سجاده و سجده و رکوع و نماز و روزه دوست می داری / دوست داشته تا توانی اما نکن آنرا تحمیل بر دیگران به روش اجباری/ حجاب و جدایی زن و مرد زهمدیگر از دوران کودکی تا پیری و فرسودگی مردن / نباشند حکم و امر خداوند بلکه وسوسه های شیطان یا اهریمن / حد اقل بگذار که دیگران در این حال و مکان رسند به سعادت دنیوی/
...
[مشاهده متن کامل]

پیش کش گذشتگان و آیندگانت باد کل سعادت های برزخی و اُخروی/ بسان دانه های جو باشند جاودانگی زندگی های انسانی / همیشه کاشتنی و برداشتنی و صرف کردنی و گذشتنی/ این مرغ کیهانی بهمراه مرغان و آشیانه های خاکی / آفریده نشده است بهر فنا بلکه بقا و جاودانگی / گر در جستجوی ازلیت و ابدیت در پی باشی / در یاب آن دو را در همین آشیانه خاکی و زمینی / چه خوش گفتا روزی آن حکیم برجسته عرب / هو الظاهر هو الباطن هو الاول هوالوسط هو الاخر.

گفتش ای شاه جهان بی زوال
فهم کژ کرد و نمود اورا خیال. : مولوی
شاه جهان به وی القاء نمود در دل و سر و فکر و خیال
فهمت کج ست تو هستی در پیش من جاودانه بی زوال . : این حقیر.
اگر شکر کردی بدین ملک و مال
...
[مشاهده متن کامل]

بمالی و ملکی رسی بی زوال . : سعدی
اگر هم شکر نکردی بدین ملک و مال
باز هم رسی به مال و ملکی بی زوال
همچون سامان احسن مبداء به همان سان در معاد
دائم آیی و روی و باز گردی همچو برق و رعد و باد
وان ملک و مال فردوس هم زوال یابد به نوبه خویش/ وین راه و سفر بی پایان جاودانه اندر پس و پیش. : این حقیر
اگر دارد جواب آن سوال او
رسد اندر سرای بی زوال او
آنست بی زوال سرای ما
والا و خوب و پرنعم و آلا . : ناصر خسرو
اگر هم ندارد پاسخ روشن آن سوال او
به سرای بی زوالی هم اکنون اندر ست او
آن سوال از قدیم چون و چرای جاودانگی عشق و زندگی بوده است / و تاکنون به آن پاسخی روشن داده نشده است. : این حقیر.

Ewigkeit با تلفظ اِویگ کایت ( بطور مختصر اِوی کایت ) به زبان آلمانی به معنای جاودانگی می باشد.
امروز می توانیم سوال قدیمی را دوباره از نو مطرح نمائیم و صرف نظر از پاسخ پیشینیان سعی کنیم یک پاسخ حقیقی و منطبق بر واقعیت ارائه دهیم طوریکه حس کنجکاوی ما را قانع نماید و شاید در این زمینه به یک باور جدید دست یابیم. آن سوال این است که آیا زندگی ما انسان ها جاودانه می باشد یا نه و اگر پاسخ مثبت باشد ، چگونه ؟
...
[مشاهده متن کامل]

تجربه و مشاهده واقعیت عینی به هرکدام از ما این حقیقت تلخ را می آموزد و همیشه آنرا به ما گوش زد می نماید : هرکدام از ما یک روز از مادر متولد می شویم و یک روز هم خواهیم مرد، پس جاودانگی به چه معناست . پیشینیان در حل مسئله جاودانه بودن زندگی چند راه را ارائه داده اند که بطور فشرده به شرح زیر می باشند :
الف - سامان ها یا نظم های هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی.
ب - ابعاد دهگانه انسانی . یعنی هر فرد انسانی در حالت ملکوتی یا آسمانی آفرینش کیهان از یک خانواده ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی آفریده شده با هدف زوجیت با خود و تجربه عشق خویشتن به پنج روش مختلف در قالب پنج زوج بنیادی و ملکوتی یا آسمانی.
پ - چرخه یا زنجیره تولد و مرگ.
دو راه اول توسط خردمندان گم نام ایرانی ماقبل زرتشت ارائه گردیده اند و راه سوم توسط خردمندان هندو ماقبل عصر ودائی.
اما آن خردمندان گم نام چگونگی جاری شدن این راه ها را نتوانسته اند بطور حقیقی شرح و توضیح دهند. اندیشمندان در سرزمین ایران به این تصویر ذهنی رسیده اند که سامان ها یا نظم های کلی و هفتگانه کیهانی بصورت طبقه بر طبقه و بطور همزمان موجود اند و انسان در هرکدام از طبقات از یک نو زندگی و عشق دیگری بطور همزمان برخوردار است. این تصور و این بینش و باور در زمینه کیهان شناسی در پشت پرده ظاهر مراسم چیدن سفره یا میز هفت سین بهنگام بر پایی جشن باستانی عید بصورت معنا نهفته است که تاکنون توسط متفکرین و اندیشمندان ایرانی کشف نگردیده و به شهود رسانده نشده است. از دیدگاه آفرینندگان اولیه این رسم ، حرف س حرف اول هفت سبزی یا چیز نبوده است بلکه حرف اول واژه سامان به معنای نظم و زندگی. از طریق شاهنامه حکیم فردوسی و منابع دیگر نمی توان تاریخ دقیق پیدایش رسم هفت سین را تعیین کرد. آن خردمندان گم نام در زمینه های کلی خود شناسی و انسان شناسی از طریق نقل قول یعنی شفاهی و قبل از پیدایش خط ، کلمه خویدوده را به ارث باقی گذاشته اند که در اوستا مندرج می باشد. زرتشت و شاگردان و هم عصران وی به تلفظ اصلی و معنای ریشه ای آن واژه فراباستانی پی نبرده اند و بعد از زرتشت هم تاکنون معنای آن کشف نشده باقی مانده و به شهود نرسیده است غیر از چند تعریف و معنای باطل و اشتباه از قبیل ازدواج با محارم. اما معنای اصلی و ریشه ای این واژه از دیدگاه آفرییندگان اولیه و خطاب به خود و تک تک افراد انسانی عبارت بوده است از : خود تو ده تائی.
نام بودا ( Buddah ) در اصل و ریشه به شکل:
Bud dah با تلفظ بود ده ، بوده است که معنای آن با معنای واژه خویدوده اوستایی منطبق می باشد و اشاره دارد به ده بُعدی بودن هستی یا وجود انسان. واژه Buddhi امروز توسط پیروان بودا به معنای روشن شده ؛ بیدار گردیده و لقب خود بودا می باشد. تلفظ اصلی این لقب بصورت بود دهی بوده است. معنای آن این است که هر فرد انسانی اگر به حقیقتِ دهی یا دهگانه بودن هستی یا وجود خود پی ببرد، به مرحله روشنایی یا بیداری رسیده است. اما پیروان بودا تاکنون نتوانسته اند به این معنا می ببرند.
طوریکه امروز مطلع هستیم راه کشف شده توسط خردمندان گم نام هندو در شرح و توضیح جاودانه بودن زندگی یعنی چرخه یا زنجیره تولد و مرگ
( Samsara با تلفظ سَم سَرا به معنای سرا یا خانه سم یا درد و رنج ) از طریق گردش حلول روان یا تناسخ شرح و توضیح داده شده و تبیین و توجیه گردیده است که اشتباه و باطل می باشد. خود بودا شرح و توضیح چرخه تولد و مرگ را از طریق تناسخ قبل از پیدایش ادیان مسیحیت و اسلام با قاطعیت تمام رد کرده و آنرا باطل اعلام نموده است. بودا چگونگی جاری شدن و یا روان بودن چرخ گردون تولد و مرگ را فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی پذیرا بوده و آنرا امکان پذیر دانسته است. پیروان امروز بودا حتا در سطح پیشوایی و مرجعیت تقلید ( دالائی لاما ) به آن فکر و اندیشه طلایی بوده شاید هیچگونه اطلاع و آگاهی نداشته باشند.
راه های ارائه شده دیگر در زمینه حل مسئله جاودانه بودن زندگی انسان عبارت اند از تناسخ مصریان که با تناسخ هندوان کاملا تفاوت دارد و آمد و رفت یک باره روان بین عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت و عالم محسوسات یا طبیعت از دیدگاه افلاطون و چرخه متافیزیک در یک جهان قدیمی و غیر حادث و باز و بیکران از دیدگاه ارسطو و قبض یا جدایی روح بطور موقت بهنگام خواب و بطور دائم بهنگام فرا رسیدن لحظه اجل مرگ و صعود و معراج آن به عالم میانی تحت عنوان عالم برزخ از دیدگاه ادیان توحیدی ابراهیمی ( در ادیان یهودیت و مسیحیت از عالم برزخ هیچگونه خبر روشنی در دست نیست ) و پریدن جان از قفس تنگ خاکی و پرواز آن از جهان فانی به جهان باقی و پیوستن آن در آنجا به جان جانان از دیدگاه ادیبان و شاعران و عارفان فارسی زبان.
بر اساس بینش و باور من، این شرح و توضیح ها جملگی اشتباه و اعتباری و اوهامی و باطل می باشند.
همانطور که بودا معتقد بوده است ، چرخه تولد و مرگ فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی - روانی - روحی یعنی در بطن و بستر و در طول تسلسل تولد و مرگ محتوای کیهان از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض، امکان پذیر و میّسر و مقدور می باشد و حقیقت دارد و نه از راه و طریقی دیگر از قبیل راه های ارائه شده در بالا. سامان ها یا نظم های هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی هم در قالب عوالم یا عالم های هفتگانه بهمراه آسمان ها و زمین های هفتگانه از همین طریق پشت سر هم و در طول همدیگر به ظهور و پیدایش و کثرت می رسند و عمر های کیهانی و دنیوی خود را طی می کنند تا رسیدن به معاد.

جاودانه: عمری، ابدی، همیشگی
بی زوال. [زَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی زوال ) دایم. همیشگی. باقی. مستمر. زایل نشدنی. جاوید. جاویدان. بدون تغییر. تغییرناپذیر. ابدی و دائمی. ( ناظم الاطباء ) :
یکی را مباد عزل یکی را مباد غم
یکی باد بی زوال یکی باد بی کنار.
...
[مشاهده متن کامل]

فرخی.
باد عمرت بی زوال و باد عزت بیکران
باد سعدت بی نحوست باد شهدت بی شرنگ.
منوچهری.
می بخشد به او به آنچه آماده کرده است جهت او از قسم راحت و کرامت و بودن در مقام ابدی بی زوال. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310 ) .
آنست بی زوال سرای ما
والا و خوب و پرنعم و آلا.
ناصرخسرو.
اگردارد جواب آن سؤال او
رسد اندر سرای بی زوال او.
ناصرخسرو.
عمر فانی را بدین در کار بند
تا بیابی عمر و ملک بی زوال.
ناصرخسرو.
اگر شکرکردی بدین ملک و مال
بمالی و ملکی رسی بی زوال.
سعدی.
گفتش ای شاه جهان بی زوال
فهم کژ کرد و نمود او را خیال.
مولوی.

جاودانه
معنی جاودانه
یعنی پاینده
ازلی
جاودانه: در پهلوی یاوتانگ yāwetānag بوده است .
( ( چنین داد پاسخ فریدون که تخت
نماند به کس جاودانه نه بخت‏ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 313. )

همیشگی
ابدی
جاودان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس