جانکاهی

لغت نامه دهخدا

جانکاهی. ( حامص مرکب ) عمل جانکاه. آنچه حاصل شود از جان کاستن :
آورد وقت آرزوخواهی
آرزوخواه را بجان کاهی.
نظامی.

پیشنهاد کاربران

از نظر من چیزی که برای به دست آوردنش از جانت مایه گذاشتی

بپرس