جانونتن

لغت نامه دهخدا

جانونتن. [ نو ن ِ ت َ ] ( هزوارش ، مص ) بزبان زند و پازند بمعنی بودن باشد. ( برهان ). این کلمه هزوارش است و نظائر آن در پهلوی بمعنی بودن است. ( حاشیه برهان چ معین ).

فرهنگ فارسی

بودن

پیشنهاد کاربران

جانونتن در اصل و ریشه به شکل زیر تلفظ می شده است : جان وانِ تن. یعنی تن در بطن و بستر امن و آرام و پیوسته و فراگیر و زندگی بخش جان قرار دارد. و نه بعنای بودن و یا اینکه تن قفس تنگ جان باشد. موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی دارای جان های انفرادی نمی باشند طوریکه در لحظه مرطوب شدن بذر نباتات و بسته شدن نطفه در تخم پرندگان و یا در رحم حیوانات و مادر های انسانی به آن به پیوندد و در لحظه مرگ از آن به پرد. بلکه جسم ها یا کالبدها یا تن ها و یا بدن های تثلیثی مادی - روانی - روحی، در لحظه بسته شدن نطفه زندگی خودرا از اقیانوس ساکن و پیوسته جان دریافت می کنند و در لحظه مرگ استعداد ادامه دریافت حیات یا زندگی را از دست می دهند و در بستر جان به تحلیل می روند و تجزیه میگردند . نفس مجرد به معنای من یا خود می باشد و مجرد ترین جنبه یا بُعد هستی و وجود زنده می باشد ، هم نفوس های جزئی نباتی و حیوانی و انسانی و هم نفس کلی کیهانی. برخلاف شهودات عرفانی بخصوص عرفان مولانا در پیرامون سیر و سلوک انسان بسوی کمال، نفس نباتی کمال نفس معدنی و نفس حیوانی کمال نفس نباتی و نفس انسانی کمال نفس حیوانی نمی باشد بلکه کلیه نفوس مستقل از هم آفریده شده و قابل تبدیل شدن بهمدیگر نمی باشند. نفوس نباتی و حیوانی و انسانی را می توان به دو بخش عمده تقسیم نمود؛ یکی جزئی و انفرادی و دیگری کلی و نوعی . به عنوان مثال دو نفس مجرد دو فرد انسانی از لحاظ کلی و نوعی یعنی انسان بودن یکی می باشند ، اما از لحاظ جزئی و انفرادی، خاص و ویژه و منحصر بفرد اند و در کل طبیعت و کیهان دو نفس یافت نمی شوند که لحاظ جزئی و انفرادی یکی باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

پیشینیان گاهی اوقات نفس مجرد را با روح و گاهی با روان و گاهی با جان و گاهی با عقل یکی پنداشته اند که ریشه کلیه گمراهه روی های آئینی و دینی و فلسفی و عرفانی در گذشته و حال و آینده می باشند، از باستان تاکنون و در آینده.
نتیجه کلی اینکه هر فرد انسانی در امروز و آینده مثل خیلی از پیشینیان فقط روح را امر خداوند متعال بداند یا به پندارد و ماده را امر اهریمن یا شیطان، آگاهانه و یا ناآگاهانه مرتکب خطا شده و می شود و مانند گذشتگان روی گمراهه ها پرسه می زند یا خواهد زد.
در پایان یک سوال خدمت خوانندگان گرامی :
واژه هزاروش یعنی چه ؟ آیا این کلمه به معنای هزار چهره می باشد؟

بپرس