جلوه شمشیر از روی تو تا محراب شد
برگرفته از جهان دل جانماز انداخته.
اسیر ( بهار عجم ) ( آنندراج ).
دو شال سفید آورد صبح رازکه سازد یکی زان دو تا جانماز.
ملاطغرا ( از آنندراج ).
برمیکنم بروی میان بند جانمازلنگوته را معارض شلوار میکنم.
نظام قاری ( دیوان البسه ص 25 ).