جانشینی

/jAneSini/

مترادف جانشینی: خلافت، قائم مقامی، نیابت، ولایتعهدی، وکالت

معنی انگلیسی:
substitution, succession, paradigmatic, replacement

لغت نامه دهخدا

جانشینی. [ ن ِ نی ] ( حامص مرکب ) خلافت. ولایت عهد. وراثت. ( ناظم الاطباء ). عمل قائم مقام. رجوع به جانشین شود.

فرهنگ فارسی

۱- جانشین دیگری شدن قائم مقامی خلافت . ۲- ولایت عهد.

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) قائم مقامی .

فرهنگ عمید

جانشین کسی شدن، به جای دیگری نشستن و کارهای او را به عهده گرفتن.

فرهنگستان زبان و ادب

{paradigmatic} [زبان شناسی] ← رابطۀ جانشینی

جدول کلمات

نیابت

مترادف ها

substitution (اسم)
تعویض، کفالت، جایگزینی، جانشینی، جانشانی

supersession (اسم)
الغاء، جانشینی

succession (اسم)
سلسله، توالی، ردیف، وراثت، ترادف، جانشینی، پی ایی

subrogation (اسم)
وکالت، جانشین سازی، نیابت، جانشینی

substitutionary (صفت)
جانشینی

فارسی به عربی

بدیل

پیشنهاد کاربران

اولش و . . . . . . آخرش ی
کفالت . . . . . وراثت . . . . . نمایندگی . . . . . . .
مقامی
خلافت
خلافت، قائم مقامی، نیابت، ولایتعهدی، وکالت

نیابت

بپرس