دولتت جاوید بادا کز جلال
جاه تو جانسوز اعدا دیده ام.
خاقانی.
تو با تریاک و من با زهر جانسوزترا آنروز و آنگه من بدین روز.
نظامی.
و ازتیر سحر و ناوک جانسوز جگرخور مظلومان... سپهر. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 143 ).که شنید این ره جانسوز که فریاد نکرد.
حافظ.
کرا گویم که با این درد جانسوزطبیبم قصد جان ناتوان کرد.
حافظ.
سموم قهرجانسوزش جان گداز ارباب بغی و طغیان. ( حبیب السیر جزء4 از ج 3 ص 322 ).