جان یافتن

لغت نامه دهخدا

جان یافتن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) زنده شدن. قوت یافتن. تهنج. ( منتهی الارب ) :
مشامش از نجاست چون خبر یافت
دو چشمش بازشد جانی دگر یافت.
عطار.

فرهنگ فارسی

زنده شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس