جان کاستن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) جان را کاهش دادن. جان فرسودن. جان را رنج دادن : از فغان و ناله کاهم جان غم فرسوده راتا مگر بیدار سازم بخت خواب آلوده را.شاپور تهرانی ( از ارمغان آصفی ).