جان پریان

لغت نامه دهخدا

جان پریان. [ ن ِ پ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب انگوری باشد. ( برهان ). کنایه از شراب :
میکند جان جان پریان را جنون
دل فراق جان آدم کرد خون ( ؟ ).
( از بهار عجم ) ( آنندراج ).
از پیکر گاو آید در کالبد روح
جان پریان کز تن خُم یافت رهایی.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

کنایه از شراب انگوری

پیشنهاد کاربران

بپرس