جان شستن. [ ش ُ ت َ ] ( مص مرکب ) مجازاً روح را تابناک ساختن. روان را از خوی زشت مهذب ساختن : جان را بعلم شوی که مرجان راعلم ای پسر مبارک صابون است.ناصرخسرو.گرد او گر طواف خواهی کردجان بشوی از پلیدی عصیان.ناصرخسرو.