خورش دادشان اندکی جان سپوز
بدان تا گذارند روزی بروز.
فردوسی.
مؤلف فرهنگ شاهنامه آرد: ولف در لغت شاهنامه بمعنی مهلت بخش جان معنی کرده. ( سپوختن را فرهنگها بمعنی خلانیدن و داخل کردن و بهم دوختن گفته و برآوردن هم نوشته اند. در پهلوی بمعنی دور کردن و دفع کردن است که زبان ارمنی هم از آن گرفته و بمعنی تأخیر انداختن استعمال می کند. پس مفهوم مهلت مناسبتر است از این لحاظ ). فردوسی گوید : همان زخمگاهش فرودوختند
بدارو همه درد بسپوختند.
بهتر فهمیده میشود تا از آنچه فرهنگ انجمن آرا در این بیت خلانیدن ترجمه کرده ( سپوز کار کسی است که کارها را پس اندازد و تأخیر کند ). ( فرهنگ شاهنامه ص 99 ).