دیکشنری
مترجم
بپرس
جان سختی
/jAnsaxti/
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
جان سختی.[ س َ ] ( حامص مرکب ) دیرمیری. رجوع به جان سخت شود.
فرهنگ فارسی
۱- عمل جان سخت . ۲- دیر میری . ۳- استقامت در مشقات . ۴- ممسکی لئامت .
فرهنگ معین
( ~. ) (حامص . ) استقامت در مشقات .
فرهنگستان زبان و ادب
{hardiness} [اعتیاد] توانایی شخص در سازگاری با تغییرات غیرمنتظره در زندگی روزمره و مهار آنها
مترادف ها
gameness
(اسم)
طاقت، طاقت تحمل مصائب، جان سختی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها