جان رفتن. [ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) هلاک شدن. مردن : باللّه که دل از تو بازنستانم ور در سر کار خود رود جانم.سعدی.جان رفت و بسی نماند ما راسودای کسی نماند ما را.شاپور طهرانی ( از ارمغان آصفی ).