جان را زدن

لغت نامه دهخدا

جان را زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) زدن بخاطر نجات جان. کشتن برای رهایی از مرگ : بیرون آمد [ عبداﷲ زبیر ] با کم از ده تن که نه از پیش وی دررمیدند چنانکه روبهان از پیش شیران گریزند و جان را می زدند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 188 ). رجوع به جان را کوشیدن شود.

فرهنگ فارسی

زدن بخاطر نجات جان

پیشنهاد کاربران

بپرس