جان در قدم ریختن. [ دَ ق َ دَ ت َ ] ( مص مرکب ) جان در پای کسی ریختن. جان را فدای کسی کردن : گرت جان در قدم ریزم هنوزت عذر میخواهم که از ما خدمتی ناید چنان لایق که بپسندی.سعدی.رجوع به جان در قدم کردن شود.