جان در بینی رسیدن. [ دَ بی رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) بغایت تنگ و ستوه آمدن از زندگانی. ( بهار عجم ) ( آنندراج ). مشرف بمرگ گشتن. بحال مرگ درافتادن :
تا تو از چشم لطف در بینی
جان مردم رسید در بینی.میرخسرو دهلوی ( از بهار عجم ).
|| عاجز و مغلوب شدن. ( مجموعه مترادفات ).