جان به لب رسیدن
اصطلاحات و ضرب المثل ها
تحمل رنج و سختی زیاد.
پیشنهاد کاربران
جان به لب رسیدن ؛ هنگام مرگ فرارسیدن. گاه مرگ شدن. به جان آمدن :
به لب رسید مرا جان و برنیامد کام
به سر رسید امید و طلب به سر نرسید.
حافظ.
به لب رسید مرا جان و برنیامد کام
به سر رسید امید و طلب به سر نرسید.
حافظ.
جان به لب رسیدن : [عامیانه، کنایه ] به ستوه آمدن، طاقت از دست دادن.