پدر که جان عزیزش بلب رسید چه گفت
یکی نصیحت من گوش دار جان عزیز.
سعدی.
گر تشنگان بادیه را جان بلب رسدتو خفته در کجاوه بخواب خوش اندری.
سعدی.
آوخ که بلب رسید جانم آوخ که ز دست شد عنانم.
سعدی.
من نه آنم که سست بازآیم ور ز سختی بلب رسد جانم.
سعدی.
جان بلب از ضعف نتواند رسیدما بزور ناتوانی زنده ایم.
ملاطاهر غنی ( از بهار عجم ).