نه چندان بخور کز دهانت برآید
نه چندان که از ضعف جانت برآید.
سعدی.
بچه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمدبزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی.
سعدی.
رمق مانده ای را که جان از بدن برآید چه سود انگبین در دهن.
سعدی.
تا رفته از نظر ز تنم جان برآمده شرمنده ام که در غمش آسان برآمده.
حزین اصفهانی ( از ارمغان آصفی ).