جان باختن

لغت نامه دهخدا

جان باختن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) جان را از دست دادن. جان را در راه کسی یا چیزی فدا کردن. جان دادن. مردن :
چیست جان تا پیش تیغ یار نتوان باختن
سهل باشد پیش آب زندگی جان باختن.
صائب ( از بهار عجم ).
درون ماندگان خرقه انداختند
بر آن خرقه بسیار جان باختند.
نظامی.
جان باختن آسانست اندر نظرت لیکن
این لاشه نمی بینم شایسته قربانت.
سعدی.
جان باختن بکویت در آرزوی رویت
دانسته ام ولیکن خونخوار ناگزیری.
سعدی.
پاکبازان طریقت را صفت دانی که چیست
بر بساط نرد در اول نظر جان باختن.
سعدی ( کلیات چ فروغی ص 752 ).
ما بهای خونبها را یافتیم
جانب جان باختن بشتافتیم.
مولوی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) جان را از دست دادنجانرا در راه کسی یا چیزی فدا کردن.
جان را از دست دادن

پیشنهاد کاربران

Get killed = کشته شدن
Die = مردن
To lose life = جان باختن
South kivu ( 2010 ) fuel tank explosion, 230 people lost their lives

بپرس