جان افزای. [ اَ ] ( نف مرکب )جان افزاینده. جان فزا. جان افزا. جانبخش : دوش میخورد می بیاد رخش باده ای چون وصال جان افزای.اشرفی سمرقندی.آنچه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگارجرعه ای بود از زلال جام جان افزای تو.حافظ.رجوع بجان افزا و جان فزا شود.