جان آر. بیلور ( John R. Baylor ) ( در بدو تولد او جان رابرت بیلور ) ( John Robert Baylor ) ( ۲۷ ژوئیه ۱۸۲۲–۶ فوریه ۱۸۹۴ ) ، از عاملین سرخپوست ایالات متحده، ناشر، ویرایشگر، سیاستمدار آمریکایی و همچنین افسر ارشد ارتش ایالات مؤتلفه و مأمور رسیدگی به امور سرخ پوستان در دولت این کشور بود. پس از پایان دوران خدمتش در امور مربوط به سرخ پوستان، او به عنوان یکی از پایه گذاران روزنامه «مرد سفیدپوست» شروع به کار کرد؛ این روزنامه که در تگزاس شمالی منتشر می شد از منتقدان جدی فرماندار سم هیوستون بود.
... [مشاهده متن کامل]
بیلور در خلال جنگ داخلی آمریکا، نیروهای مؤتلفه تگزاس را به سوی نیومکزیکو هدایت کرد و متعاقباً خود را نخستین فرماندار منطقه آریزونا معرفی نمود. این اقدام وی از جانب جفرسون دیویس، رهبر ایالات مؤتلفه، مورد تأیید قرار گرفت. بعدها طی مشاجره ای که رخ داد سردبیر روزنامه رقیب به دست بیلور کشته شد. دیویس با دستور بیلور خطاب به هنگ تحت فرمانش برای قلع و قمع نیروهای آپاچی منطقه مخالف بود. از این رو، او را از فرمانداری عزل کرد و جایگاهی را که در کمیسیون تگزاس داشت از وی سلب شد.
اندکی بعد، بیلور از این بحران گذر کرد و در شهر سن آنتونیو ساکن شد. سپس به عنوان یکی از اعضای قانون گذار به دولت ایالتی راه یافت و علاوه بر آن به دامپروری نیز مشغول شد. در سال ۱۸۸۱ و درست زمانی که ۵۹ سال داشت بار دیگر در نزاعی یک نفر دیگر را کشت، با این حال در دادگاه تبرئه شد. جان آر. بیلور سال ها بعد در همان مزرعه پرورش دامی که متعلق به خودش بود، از دنیا رفت.
جان آر. بیلور در سال ۱۸۲۲ در شهر پاریس واقع در ایالت کنتاکی به دنیا آمد، او فرزند یکی از پزشکان جراح شاغل در ارتش آمریکا و همسر او بود. جان یک برادر به نام جورج وایت بیلور داشت که به راه پدر رفت و به خدمت نیروهای نظامی درآمد و بعدها به درجه سرهنگی رسید. این دو پسر همراه خانواده خود در پایگاه های نظامی مختلفی زندگی کردند و در آنجا بزرگ شدند. این پایگاه ها محلی بود که پدرشان به عنوان دستیار جراح هنگ هفتم خدمت می کرد. یکی از عموهای شان، رابرت ایمیت بلدسو بیلور، در دادگاه عالی تگزاس به سمت دستیار قاضی منصوب شد و از بنیان گذارن دانشگاه بیلور بود. عموی ارشد آنها، سرهنگ جورج آر. بیلور نیز در جنگ انقلاب آمریکا حضور داشت.
جان بیلور در سن هیجده سالگی به منطقه فایِت در ایالت تگزاس نقل مکان کرد و زندگی اش را در آنجا بنا نهاد. در سال ۱۸۴۰ به نیروهای داوطلب این ایالت ملحق شد تا به نبرد با سرخ پوستان قبیله کومانچی برود. وی در سال ۱۸۴۴ در شهر مارشال تگزاس با امیلی هانا ازدواج کرد؛ این زوج صاحب هفت پسر و سه دختر شدند. البته برادرش جورج نیز سرانجام به تگزاس آمد.

... [مشاهده متن کامل]
بیلور در خلال جنگ داخلی آمریکا، نیروهای مؤتلفه تگزاس را به سوی نیومکزیکو هدایت کرد و متعاقباً خود را نخستین فرماندار منطقه آریزونا معرفی نمود. این اقدام وی از جانب جفرسون دیویس، رهبر ایالات مؤتلفه، مورد تأیید قرار گرفت. بعدها طی مشاجره ای که رخ داد سردبیر روزنامه رقیب به دست بیلور کشته شد. دیویس با دستور بیلور خطاب به هنگ تحت فرمانش برای قلع و قمع نیروهای آپاچی منطقه مخالف بود. از این رو، او را از فرمانداری عزل کرد و جایگاهی را که در کمیسیون تگزاس داشت از وی سلب شد.
اندکی بعد، بیلور از این بحران گذر کرد و در شهر سن آنتونیو ساکن شد. سپس به عنوان یکی از اعضای قانون گذار به دولت ایالتی راه یافت و علاوه بر آن به دامپروری نیز مشغول شد. در سال ۱۸۸۱ و درست زمانی که ۵۹ سال داشت بار دیگر در نزاعی یک نفر دیگر را کشت، با این حال در دادگاه تبرئه شد. جان آر. بیلور سال ها بعد در همان مزرعه پرورش دامی که متعلق به خودش بود، از دنیا رفت.
جان آر. بیلور در سال ۱۸۲۲ در شهر پاریس واقع در ایالت کنتاکی به دنیا آمد، او فرزند یکی از پزشکان جراح شاغل در ارتش آمریکا و همسر او بود. جان یک برادر به نام جورج وایت بیلور داشت که به راه پدر رفت و به خدمت نیروهای نظامی درآمد و بعدها به درجه سرهنگی رسید. این دو پسر همراه خانواده خود در پایگاه های نظامی مختلفی زندگی کردند و در آنجا بزرگ شدند. این پایگاه ها محلی بود که پدرشان به عنوان دستیار جراح هنگ هفتم خدمت می کرد. یکی از عموهای شان، رابرت ایمیت بلدسو بیلور، در دادگاه عالی تگزاس به سمت دستیار قاضی منصوب شد و از بنیان گذارن دانشگاه بیلور بود. عموی ارشد آنها، سرهنگ جورج آر. بیلور نیز در جنگ انقلاب آمریکا حضور داشت.
جان بیلور در سن هیجده سالگی به منطقه فایِت در ایالت تگزاس نقل مکان کرد و زندگی اش را در آنجا بنا نهاد. در سال ۱۸۴۰ به نیروهای داوطلب این ایالت ملحق شد تا به نبرد با سرخ پوستان قبیله کومانچی برود. وی در سال ۱۸۴۴ در شهر مارشال تگزاس با امیلی هانا ازدواج کرد؛ این زوج صاحب هفت پسر و سه دختر شدند. البته برادرش جورج نیز سرانجام به تگزاس آمد.
