جامگی خوار. [ م َ / م ِ خوا / خا ] ( نف مرکب ) وظیفه خوار. مستمری بگیر. اجرت گیر : که ای جامگی خوار تدبیر من ز جام سخن چاشنی گیر من.نظامی.همه صیرفی طبع بازارگان جگرخواره ٔجامگی خوارگان.نظامی.و رجوع به جامگی خوار شود. || کنایه از مردم شرابخوار. || خدمتکار راهم گویند. || مردم علوفه دار. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
( صفت ) ۱- گیرنده جامگی خدمتکار پرستار. ۲- مردم علوفه دار. ۳- مردم علوفه دار. ۳- شرابخوار.وظیفه خوار، نوکرو دمتکارکه ماهانه بگیرد
۱. وظیفه خوار: که ای جامگی خوار تدبیر من / ز جام سخن چاشنی گیر من (نظامی۵: ۷۶۳ ).۲. نوکر و خدمتکار که مقرری ماهیانه یا سالیانه بگیرد.