جامگاه

لغت نامه دهخدا

جامگاه. ( اِ مرکب ) نقل دان. ( آنندراج ) :
بساط باغ بزم میکشان بود
درختان جامگاه و نقل دان بود.
اشرف ( از آنندراج ).
|| جای شمسه ایوان. ( آنندراج ) :
رفعت طاق درش نوشیروان راسرکشان
جام گاه قبه اش خورشید تابان را ضیاء.
شفیع ( از آنندراج ).
|| جامکان. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

نقل دان

پیشنهاد کاربران

بپرس