چشم چون جامه غوک آب گرفته همه سال
لفج چون موزه خواجه حسن عیسی کژ.
منجیک.
حریر عنکبوت و جامه غوک نزیبد جز به اندام خبز دوک.
خسرو دهلوی.
کنون مرده به اژدهائی چو من که از جامه غوک سازد کفن.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
بحر که باشد ز گهر جوش اوجامه غوکست زبرپوش او.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
|| جوی آب. || شَمَر. غدیر. ( برهان ).