جامه در خون کشیدن. [ م َ / م ِ دَ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) کُشتن. ( بهار عجم ) ( از ارمغان آصفی ). بقتل رساندن : نازک اندامی که ما را جامه در خون میکشدبر گرفتاران خدنگ از قد موزون میکشد.تأثیر اصفهانی ( از آنندراج ).