سائل از جامه خانه تو برد
اطلس و خز و توزی کژ و رش.
سوزنی.
هست از جامه خانه فلکیش جامگی ز آفتاب و از مهتاب.
سوزنی.
جز بدر جامه خانه کرم اوکسوت صورت نمیدهند جنین را.
انوری ( از آنندراج ).
چنانک خوزستان در وظیفه جامه خانه او را به اسم شحنگی خوارزم موسوم کردند. ( جهانگشای جوینی ).مهندسان طبیعت ز جامه خانه غیب
هزار سله برآرند مختلف الوان.
سعدی.
پشمینه پوش خرقه سالوس تانسوخت از جامه خانه کرمت خلعتی نیافت.
کمال خجندی ( از آنندراج ).
اگر چو سرو سرسبز آرزو داری ز جامه خانه قسمت به یک قبا می ساز.
صائب ( از آنندراج ).