جاماندن

لغت نامه دهخدا

جاماندن. [ دَ ] ( مص مرکب ) بجای ماندن. فراموش شدن چیزی که باید برده شود و ماندن آن در آن جای. فراموش شدن چیزی در جائی. بجا گذاشتن چیزی از روی فراموشی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- فراموش شدن چیزی از کسی . ۲- بجای ماندن چیزی از کسی عمدا یا سهوا .

فرهنگ معین

(دَ ) (مص ل . ) فراموش شدن چیزی در جایی .

واژه نامه بختیاریکا

دیندا گِریدِن؛ وا تِراسِستِن

پیشنهاد کاربران

جاماندن: عقب ماندن، تخلف، واپس ماندن.
عقب ماندن، عقب افتادن. مثال: در مسابقات اتومبیل رانی امروز، راننده ب از راننده الف عقب افتاد.

بپرس