جاماسف

لغت نامه دهخدا

جاماسف. ( اِخ ) جاماس. جاماسب. رجوع به جاماسب شود.

جاماسف. ( اِخ ) ابن فیروزبن یزدجرد. همان جاماسب بن فیروز است. رجوع به جاماسب بن فیروز شود.

فرهنگ فارسی

ابن فیروز بن یزدجرد

پیشنهاد کاربران

بپرس