مکن سرسری امشب آرام گیر
گر او راهمی بایدت جام گیر.
فردوسی.
کسی تا کی پیاپی جام غیرت در دهن گیردالهی اشک آتش گردد و در جان من گیرد.
شفای اصفهانی ( از ارمغان آصفی ).
نزدیک شد که عاشق جام مراد گیرداز دور چند بیند می در ایاغ مردم.
فغانی شیرازی ( از ارمغان آصفی ).
- جام یاد کسی گرفتن یا به یاد کسی گرفتن ؛ به سلامتی وی باده نوشیدن. به یاد او می نوشیدن : بفرمود کامروز دل شادکام
همه یاد گرشاسب گیرید جام.
اسدی.
رجوع به یاد گرفتن در معنی به یاد کسی می نوشیدن ، شود.