جام کاری کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آیینه کاری کردن. ( آنندراج ) : خانه دل را گرامی جام کاری میکندهر که جامی میدهد امروز یاری میکند.حسین بیگ گرامی. || پیاپی جام شراب کشیدن. ( آنندراج ) : ورع را در خمار خام کاری به سر جوشی نکردی جامکاری.ظهوری.
ایچاایچ . ( ترکی ، اِ مرکب ) نوشانوش پیاله ٔ شراب . ( آنندراج ) ( بهار عجم ) . گردش مدام پیاله ٔ شراب . ( ناظم الاطباء ) :از فقیهان شد و مدی منع جام باده رادر صبوحی بانگ ایچاایچ میدانیم ما. میرنجات ( از بهار عجم ) .+ عکس و لینک