جام پیمودن. [ پ َ / پ ِ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از شراب خوردن. ( آنندراج ). جام سرکشیدن : هنوز از زمانی فزون شادکام نپیموده بدشاه با ماه جام.( گرشاسب نامه ).از آن می یکی جام پیما بمن که رنگ آورد از عقیق یمن.فخر گرگانی ( ازآنندراج ).