جام نوشیدن. [ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از شراب خوردن. ( آنندراج ). باده خوردن. می زدن. جام پیمودن. جام زدن. جام خوردن : مرا کین دولت امروز است در چنگ بدولت چون ننوشم جام گلرنگ.امیرخسرو ( از آنندراج ).