جاسنگین
/jAsangin/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. متین، موقر، نجیب.
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
جاسنگین: [ اصطلاح در تداول عامه] اصل و نسب دار.
( ( آرزو یکهو از جا پرید "از کجا می دانی سهراب تحصیل کرده و از خانواده ی به قول خودت جا سنگین نیست ؟صد تا مثل حمید " - - - - - ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 247. ) )
( ( آرزو یکهو از جا پرید "از کجا می دانی سهراب تحصیل کرده و از خانواده ی به قول خودت جا سنگین نیست ؟صد تا مثل حمید " - - - - - ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 247. ) )