جاروب کردن

لغت نامه دهخدا

جاروب کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) رُفتن جایها. جاروب زدن. جاروب کشیدن : و قالی تکانیدن و جاروب کردن متعلق به سرایدار است. ( تذکرة الملوک چ 2 ص 32 ). رجوع به جاروب زدن و جاروب کشیدن شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) روفتن جایی را جاروب زدن جاروب کشیدن .

مترادف ها

scavenge (فعل)
تمیز کردن، جاروب کردن، تنظیف کردن، در اشغال کاوش کردن، سپوری کردن

sweep (فعل)
رفتن، زدودن، جاروب کردن، روبیدن، روفتن، بسرعت گذشتن از، از این سو بان سو حرکت دادن

broom (فعل)
جاروب کردن

wisp (فعل)
تمیز کردن، جاروب کردن، بصورت حلقه در اوردن

whisk (فعل)
جاروب کردن، ماهوت پاک کن زدن، راندن، پراندن، تند زدن

فارسی به عربی

تفتیش , مکنسة

پیشنهاد کاربران

بپرس