جاذب

/jAzeb/

مترادف جاذب: دلربا، دلفریب، دلکش، رباینده، فریبنده، گیرا، جذب کننده، کشنده

برابر پارسی: گیرا، کشنده، کشش ربایش، ربایش، کشش

معنی انگلیسی:
attractive, absorbent, absorbing, absorptive

لغت نامه دهخدا

جاذب. [ ذِ ] ( ع ص ) کشنده. || برگرداننده چیزی از جای آن. ( منتهی الارب ). || رباینده. ( آنندراج ). گیرا. گیرنده. آهنجنده :
زانکه جنسیّت عجائب جاذبی است
جاذب جنس است هرجا طالبی است.
مولوی.
یار آن خواهم بدن که غالب است
آن طرف افتم که غالب جاذب است.
مولوی.
سوی بام آمد ز متن ناودان
جاذب هر جنس را هم جنس دان.
مولوی.
|| شتر ماده کم شیر: جذبت الناقة؛ یعنی کم شیر شد ناقة. ج ، جواذب. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ). || نام داروئی است. در اصطلاح اطباء داروئی است که خلط را بجانب سطحی که مماس خلط است حرکت دهد بخاصیت یا بوسیله تسخین. و جاذبه نیروئی است که غذا را جذب نماید. و داروهای جاذبه را در اصطلاح پزشکان جذوبات نامند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به بحرالجواهر شود. و در قانون چنین آمده : آن دوائی است که فضلات و رطوبات را بوسیله حرارت و لطافت از مکانشان بجانب خود میکشد مانند ثافسیا و هرچه شدیدالجذب باشد برای عرق النسا و درد مفاصل مفید است و با آن خار و پیکان را از عمق بدن میکشند. ( کتاب دوم قانون ص 149 ).

جاذب. [ ذِ ] ( اِخ ) لقب حاجب سلطان محمود غزنوی و نام وی ارسلان است. رجوع به ارسلان جاذب شود.

فرهنگ فارسی

جذب کننده، بخودکشنده، کشاننده، رباینده، جواذب
( اسم ) ۱- کشنده جذب کننده . ۲- برگردانند. چیزی از جای آن . ۳- رباینده گیرنده آهنجنده . جمع جواذب . یاادوی. جاذب . دواهایی که جذب رطوبت کنند و یا نیروی جذب مواد دورن سلولی اطراف خود را دارند.
لقب سلطان محمود غزنوی است

فرهنگ معین

(ذِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - جذب کننده . ۲ - رباینده .

فرهنگ عمید

۱. گیرا.
۲. [قدیمی] جذب کننده، به خودکشنده، کشاننده، رباینده.

فرهنگستان زبان و ادب

{sorbent} [شیمی، مهندسی بسپار] ماده ای که مواد دیگر جذب سطح یا داخل آن شوند

دانشنامه عمومی

جاذب در ریاضیاتِ سامانه های پویا به صورت مجموعه ای از مقادیر عددی تعریف می شود که سامانه به ازای گستره وسیعی از مقادیر اولیه، به سوی آن مقادیر تحول می یابد. هنگامی که مقادیر عددی سامانه به قدر کافی به مقدار مجموعه جاذب نزدیک می شود، حتی اگر اندکی اختلال به وجود آید، سامانه همان طور نزدیک جاذب باقی می ماند.
توضیحِ جاذب های سامانه های آشوبناک پویا، یکی از موفقیت های نظریه آشوب بوده است.
فرض کنیم در فضای فاز یک سامانه، شرایط اولیه سامانه به طور نمونه در ناحیه B قرار دارد. حال اگر متغیرِ تحول سامانه در ناحیه ای مانند A قرار بگیرد، طبعاً A زیر مجموعه ناحیه B است. هرگاه مجموعه A مجانب مجموعه B باشد آنگاه A جاذبِ B خواهد بود. به دیگر سخن، جاذب، مجموعه جواب های معادلات دینامیکی سامانه است هنگامی که سامانه برای مدتی طولانی کار کند. [ ۱]
در سامانه های دارای ابعاد محدود، متغیر تحول می تواند به لحاظ جبری با یک بردار n بعدی نشان داده شود. جاذب، ناحیه ای در فضای n بعدی است. در سامانه های فیزیکی، n بعدی می تواند برای نمونه، دو یا سه موقعیت مختصاتی برای یک یا چند کمیت فیزیکی و در علم اقتصاد می تواند متغیرهایی مانند تورم و بیکاری باشد.
اگر متغیر تحول در فضای دو یا سه بعدی باشد، جاذب را می توان در دو یا سه بعد به طور هندسی نمایش داد. جاذب می تواند یک نقطه، مجموعه ای از نقاط، منحنی، خمینه و یا مجموعه ای پیچیده مانند ساختار فراکتال باشد که در این صورت جاذبِ شگفت خوانده می شود. اگر متغیر تحول اسکالر باشد، جاذب زیرمجموعه ای از خطِ اعداد حقیقی است.
مسیر پرواز سامانه پویا در جاذب ها، الزاماً نباید دارای محدودیت باشد جز آنکه روی جاذب در جهتِ زمان باقی بماند. مسیر جاذب می تواند تابع متناوب یا آشوبناک باشد.
اگر مجموعه نقاط، تابع متناوب یا آشوبناک باشد، به طوری که دور از مجموعه و در همسایگی آن جریان داشته باشد، آنگاه مجموعه به جای آن که جاذب باشد، دافع خواهد بود.
جاذب را می توان به چهار دسته تقسیم کرد:
• جاذب نقطه ای: که در حقیقت همان نقاط تعادل سامانه در حالت ماندگار هستند.
• سیکل های حدی: که به صورت یک منحنی بسته هستند و رفتار سامانه در فضای فاز به این منحنی محدود می شود. این مدارهای بسته مربوط به جواب های تابع متناوب هستند.
• جاذب سطحی مارپیچی: در این حالت بردار حالت سامانه در فضای حالت در طول زمان به صورت مارپیچی حرکت می کند ولی این حرکات به روی یک سطح بسته دونات مانند محدود است. پیچیدگی رفتار سامانه در این حالت در مقایسه با جاذب های نقطه ای و سیکل های حدی بسیار بیشتر است اما همچنان قابل پیش بینی و مشخص است.
• جاذب شگفت: در این حالت رفتار سامانه به ناحیه ای از فضای فاز محدود می شود ولی رفتار بسیار پیچیده و غیرقابل پیش بینی است. جاذب شگفت خاصیت خود شباهتی و ساختار فراکتالی دارد و دارای بعد غیر صحیح می باشد. [ ۱]
عکس جاذبعکس جاذب
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

رباینده ، کشاننده

مترادف ها

sorbent (اسم)
جاذب، کشنده، ماده جذب کننده

fruity (صفت)
جاذب، موثر، میوه ای، میوه مانند، انگور مزه

absorbent (صفت)
جاذب، دارای خاصیت جذب، درکش، دراشام

adsorbent (صفت)
جاذب، گیرا

catchy (صفت)
جاذب، گیرنده

absorbing (صفت)
جاذب، درکش، دراشام، جذاب، جالب، دلربا

engrossing (صفت)
جاذب

attractive (صفت)
جاذب، جالب، دلربا، خوش نما، فریبنده، مورد توجه، دلکش، کشنده

absorptive (صفت)
جاذب، جذب کننده

bibulous (صفت)
جاذب، میگسار، باده دوست، باده نوش

catching (صفت)
جاذب، فریبنده، ساری، واگیر، مسری

mesmeric (صفت)
جاذب، گیرنده، مربوط به خواب مصنوعی، در حالت خواب مغناطیسی

فارسی به عربی

امتصاص , جذاب , عضو ماص , مسک

پیشنهاد کاربران

اندرکشنده. [ اَ دَ ک َ / ک ِ ش َ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) جذب کننده. ( فرهنگ فارسی معین ) . و رجوع به اندر کشیدن شود.
جاذب: [ اصطلاح طب سنتی ] یعنی کشنده و آن دوائی را نامند که بحرکت درآورد اخلاط و رطوباتی را که ملاقی آن است بسبب لطافت و حرارت خود جذب نماید آنها را بسوی خود و ظاهر جلد مانند جند بیدستر و ثافیسا و آنچه شدید الجذب باشد پیکان و خار را از عمق بدن بکشد و برآورد مانند گوشت حلزون
کشاننده
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
هاکْسو ( سنسکریت: بْهاکس= جذب + پسوند فاعلی اوستایی «او» )
لایاک ( لایا از سنسکریت: لَیَ= جذب + پسوند «اک» )
لایوگار ( لایوگ از سنسکریت: لَیَیوگَ= جذب + پسوند فاعلی «ار» )
...
[مشاهده متن کامل]

سایوجاک ( سایوج از سنسکریت: سایوجیَ= جذب + پسوند فاعلی «اک» )
گیرا، دلربا ( پارسی دری )

بپرس