جادوی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
جادویی .
فرهنگ عمید
۲. ساحری، جادوگری.
* جادوی کردن: (مصدر لازم ) [قدیمی] سِحر کردن، جادو کردن.
پیشنهاد کاربران
جادوی:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " جادوی" می نویسد : ( ( جادوی در پهلوی در ریخت یاتوگیگ yātugīg بکار می رفته است ) )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " جادوی" می نویسد : ( ( جادوی در پهلوی در ریخت یاتوگیگ yātugīg بکار می رفته است ) )